گنجور

 
جهان ملک خاتون

نیاری چرا یاد ما ای حبیب

نپرسی ز دردم چرا ای طبیب

من خسته دل در فراق رخت

چه گویم چه دیدم ز جور رقیب

ز خوان وصالت من خسته را

تو گویی نیاید بجز غم نصیب

ز دست غمت جان رسیدم به لب

نگفتی که چونست مسکین غریب

ز عشق رخ همچو گلبرگ تو

همی نالم از شوق چون عندلیب

کسی را که درد تو درمان بود

کجا گوش دارد به پند ادیب

ز هجرت به جان از غم آمد جهان

بنالد چو بلبل ز جور حبیب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

دل دمخسینوس شد ناشکیب

کخ در کار عذار چه سازد فریب

عیوقی

ایا پر هنر راد و دانا طبیب

یکی چاره کن بر فراق حبیب

که از هجر آن سرو سیمین صنم

گدازنده ام هم چو زرین قضیب

نصیب بتم خوبی و چابکیست

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه