چون مرا هر دو جهان از توبه کامست امشب
پای مرغ شب وصل تو به دامست امشب
گر کنم سر به فدای شب وصلت چه شود
چون دلم را سر زلف تو مقامست امشب
گرچه آن ماه تمامم ز لبش کام نداد
هر قدر لطف که فرمود تمامست امشب
خواب در دیده ما نیست نگارا شب وصل
که مرا با رخ تو خواب حرامست امشب
به یکی بوسه دل خسته ی ما را بنواز
چون تو سرمستی و انعام تو عامست امشب
دارم از دولت تو مطرب و ساقی و ندیم
لب جوی و رخ دلدار مدامست امشب
دلبرا سنگ فراقت به دلم باز مزن
چون دل خسته ی محنت زده جامست امشب
گفتمش مدّت عمریست که تا سوخته ام
در غمت، گفت که اندیشه ی خامست امشب
گفتمش تا به کی این صبر که تلخم شد کام
کام دل ده که مرا نوبت کامست امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وصل معشوق سخن میگوید و احساسات شدید خود را ابراز میکند. او میگوید که امشب به خاطر عشق، همه چیز برای او آماده و فراهم است. شاعر به توبه و ترک دنیا اشاره میکند و میگوید که نمیتواند از عشق معشوق دست بکشد، زیرا دلش به زلف او وابسته است. همچنین از شب وصال و خوشیهایی که با معشوق تجربه میکند صحبت میکند و به این نکته میرسد که هیچ چیزی نمیتواند او را از لذت عشق بازدارد. او از داراییها و لذتهایی که عشق به او میبخشد، چون مطرب و ساقی و دلدار، یاد میکند و این شب را شبی خاص و پر از شوری میداند. در نهایت، شاعر از درد فراق و نیاز به عشق میگوید و از معشوق میخواهد که به او کام دهد و رنج صبر را پایان دهد.
هوش مصنوعی: امشب با وجود اینکه هر دو جهان مرا از توبه و بازگشت به راه راست راضی کردهاند، اما من در دام عشق تو گرفتارم.
هوش مصنوعی: اگر سرم را برای شب وصالت فدا کنم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چرا که دل من امشب در زلف تو جا دارد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه آن محبوب به من از لبهایش کام نداد، اما هر چه محبت و لطف از او بوده، امشب کامل است.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر وصال تو، خواب در چشمان من نیست و دیدن چهرهات برایم آنقدر ارزشمند و خاص است که خواب برایم بیمعنی شده است.
هوش مصنوعی: به یکی از افراد دلخستهام بوسهای بده تا آرامشی بگیرد، چون تو امشب در حال شادمانی هستی و بخشش تو به همه میرسد.
هوش مصنوعی: امشب از خوشحالی و نعمتهای تو، با ساز و نوشیدنی و همراهی دوستان، در کنار جوی آب و در کنار چهرهی محبوبم در حال لذت بردن هستم.
هوش مصنوعی: ای محبوب، دیگر به دل من سنگ نزنید، چون دل من که از درد و سختی خسته شده، امشب همچون جامی است که پر از غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که مدت زیادی است که در فکر و اندوه او سوختهام، او در پاسخ گفت که فکر تو امشب بیپایه و ناپخته است.
هوش مصنوعی: به او گفتم: تا کی باید صبر کنم؟ این صبر برایم شیرین نیست. دل من را پر از شادی کن، چون امشب نوبت من است که خوشی را تجربه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.