گنجور

 
جهان ملک خاتون

مرا خیال تو تا در ضمیر خواهد بود

گمان مبر که ز عشقم گزیر خواهد بود

هوای مهر دل من ز جان و دل شب و روز

مدام در پی ماه منیر خواهد بود

من از جفای تو روی از درت نگردانم

که هر چه دوست کند دلپذیر خواهد بود

مرا به ماه و ستاره نظر کجا باشد

چو در خیال من آن بی نظیر خواهد بود

چو رو به کعبه ی جان کرده ام به پای دلم

تمام خار مغیلان حریر خواهد بود

عزیز من دل من در چه زنخدانت

به سان یوسف مصری اسیر خواهد بود

نظر ز روی جوانان جهان نخواهد داشت

گرش هزار غم از چرخ پیر خواهد بود

 
 
 
همام تبریزی

ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود

وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود

از آب دیده من در میان منزل دوست

به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود

ز بیم غیرت صاحب‌دلان در آن منزل

[...]

سیف فرغانی

بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بود

گمان مبر که کس او را نظیر خواهد بود

گرم ملوک جهان بندگی کنند بطوع

مرا ز خدمت او ناگزیر خواهد بود

زقوس ابروی تو چون ز خاک برخیزم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه