بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بود
گمان مبر که کس او را نظیر خواهد بود
گرم ملوک جهان بندگی کنند بطوع
مرا ز خدمت او ناگزیر خواهد بود
زقوس ابروی تو چون ز خاک برخیزم
نشانه وارم در سینه تیر خواهد بود
بحسن یوسفی و زآب دیده چون یعقوب
کسی که بی تو بماند ضریر خواهد بود
ز هجر یوسف یعقوب چشم پوشیده
ببوی پیراهن آخر بصیر خواهد بود
نه مرد عشقم اگر شادی دو کون مرا
چنانکه انده تو دلپذیر خواهد بود
برای تحفه چو صاحب دلان درین حضرت
حدیث جان نکنم کآن حقیر خواهدبود
بیاد روی تو در جمع عاشقان اول
کسی که جان بدهد این فقیر خواهد بود
بکوی عشق تو بیچاره سیف فرغانی
جوان درآمد و از غصه پیر خواهد بود
گمان مبر که درین روز هیچ چیز او را
برون ناله شب دستگیر خواهد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و آرزوی محبوبی است که شاعر به شدت به او وابسته است. شاعر بیان میکند که هیچکس نمیتواند شبیه محبوبش باشد و اگر دیگران نیز به او خدمت کنند، او ناگزیر به خدمت محبوبش خواهد بود. زیبایی محبوبش همچون تیر به قلب او مینشیند و دوری از او، زندگی را برای شاعر سخت و دردناک میکند. شاعر با یادآوری چهره محبوبش در جمع عاشقان، میگوید که جانش را برای دیدار او فدای میکند. این اشعار نشاندهنده احساس عمیق عاشقانه و دلتنگی شاعر است.
هوش مصنوعی: به فکر نکن که کسی میتواند مانند کسی باشد که برتری و امارت بر تمام نیکان را دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه پادشاهان و فرمانروایان دنیا به خدمت من میپردازند، اما من از خدمت به او ناگزیر هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که از خاک برخیزم و به قوس ابروی تو نگاه کنم، گویی نشانهای در سینهام خواهد ماند که به مانند تیر به قلبم فرو میرود.
هوش مصنوعی: زیبایی یوسف و اشکی که مانند یعقوب میریزد، نشان میدهد که کسی که بدون تو بماند، مانند فردی خواهد بود که بینایی خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: از جدایی یوسف، یعقوب چشمانش را از دنیا پوشیده و به عطر پیراهن یوسف توجه میکند؛ در نهایت، او به بصیرت و بینش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر من در عشق مردی نباشم، شادی دو عالم برایم همانقدر دلپذیر خواهد بود که اندوه تو.
هوش مصنوعی: برای هدیه دادن، مانند انسانهای صاحب دل و با معرفت در این مقام بلند، نمیتوانم جان خود را فدای حرفها و قصههای بیارزش کنم، زیرا من فردی حقیر و ناچیز هستم.
هوش مصنوعی: به یاد روی تو در جمع عاشقان، اول کسی که جان خود را فدای عشق کند، همین فقیر است.
هوش مصنوعی: در کوی عشق تو، جوانی به نام سیف فرغانی به سر میآید و از شدت غصه و ناراحتی، حالتی مانند پیران پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: نگران نباش که در این روز هیچ چیزی نمیتواند او را از درد و غم شب رهایی بخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود
وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود
از آب دیده من در میان منزل دوست
به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود
ز بیم غیرت صاحبدلان در آن منزل
[...]
مرا خیال تو تا در ضمیر خواهد بود
گمان مبر که ز عشقم گزیر خواهد بود
هوای مهر دل من ز جان و دل شب و روز
مدام در پی ماه منیر خواهد بود
من از جفای تو روی از درت نگردانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.