گنجور

 
جهان ملک خاتون

دمی که رای منت اختیار خواهد بود

همان دمم به جهان بخت یار خواهد بود

اگر به دامن وصلت رسد شبی دستم

فتوح روز من و روزگار خواهد بود

اگر به کلبه احزان ما دهی تشریف

ز بهر مقدم تو جان نثار خواهد بود

اگر تو را ز من خسته عار می آید

مرا به بندگیت افتخار خواهد بود

به اختیار شدم بنده ی در تو ولی

تو را به ردّ و قبول اختیار خواهد بود

چو ترک چشم تو برخاست بر هوای شکار

یقین شدم که دل من شکار خواهد بود

شبی به دولت وصلت اگر رسم تا روز

چه عیشها که به بوس و کنار خواهد بود

اگرچه طالب تو در جهان بسیست ولی

که را به حضرت تو اعتبار خواهد بود

وگر ز روی تلطّف تو در میان آیی

رقیب بیهده گو برکنار خواهد بود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجیرالدین بیلقانی

مرا که کار غم عشق یار خواهد بود

بیا بگو که ازین به چه کار خواهد بود؟

نه من نه یار اگر در میان وصل و فراق

مرا بجز غم او غمگسار خواهد بود

چه می خورم غم وصلی که روز دولت او؟

[...]

سعدی

تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود

فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود

اگر تو ملک جهان را به دست آوردی

مباش غره که ناپایدار خواهد بود

به مال غره چه باشی که یک دو روزی بعد

[...]

اوحدی

همیشه تا تن من برقرار خواهد بود

به کوی عشق دلم را گذار خواهد بود

سرم به خاک بپوسید و آتش غم دوست

در استخوان تن من به کار خواهد بود

بتا، بدور غم خویش کشته گیر مرا

[...]

شیخ بهایی

کسی که منزل او کوی یار خواهد بود،

به جز سفر به جهانش چه کار خواهد بود؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه