مسکین دلم ز درد تو فریاد میکند
از بس که روز هجر تو بیداد میکند
زین بیش غم مَنِهْ به دلِ خستهخاطرم
کز غم رقیب بیهده دل شاد میکند
گر بگذرد قدت چو سهی سرو در چمن
صد بنده را ز لطف خود آزاد میکند
هر دیدهای که قدّ دلارای او بدید
هرگز نظر به قامت شمشاد میکند؟
سرو سهی چون قامت و بالای تو بدید
برداشت دستها و ز تو داد میکند
مسکین دلم چو محرم رازی نباشدش
هردم حدیث عشق تو با باد میکند
گوید مرا ز دیده خیالش نمیرود
آن بیوفا ز من نفسی یاد میکند
آن یار تندخوی جفاجوی بیوفا
تا کی خلاف وصل به میعاد میکند
چشمت به غمزه خون جهانی به زجر ریخت
مست و خراب و عربده بنیاد میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از جدایی محبوبش شکایت میکند. دل او از فراق محبوب به شدت رنج میکشد و این درد او را به فریاد وامیدارد. شاعر از غمهایش میگوید و اینکه هر لحظه به یاد محبوبش است. او زیبایی محبوب را با سروی در چمن مقایسه میکند و وصف میکند که چگونه دیدن او دیگر زیباییها را تحتالشعاع قرار میدهد. همچنین، اشاره میکند که محبوبش بیوفا است و در خاطراتش همیشه حضور دارد، اگرچه او را فراموش کرده است. در آخر، شاعر به تاثیر چشمان معشوق و ستمهای ناشی از عشق اشاره میکند که او را به حالتی مست و خراب دچار کرده است.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام از شدت درد تو فریاد میزند، چرا که روزهای دوری تو به اندازهای سخت و ظالم است که تحملش برایم دشوار شده است.
هوش مصنوعی: دیگر به دل خستهام غم نزن، چرا که غم رقیب، بیفایده است و دل مرا شاد نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر قامت تو مانند سرو بلند و زیبا در باغ بگذرد، به خاطر مهربانیات صدها نفر را از بند رهایی میبخشد.
هوش مصنوعی: هر چشمی که زیبایی دلبر او را دید، هرگز به قد و قامت شمشاد توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و شکوه قامت یک شخص اشاره دارد که مانند سرو بلند و باریکی است. وقتی دیگران این زیبایی را مشاهده میکنند، احساس شگفتی و احترام میکنند و این احساس را با حرکات و رفتاری نشان میدهند.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام که راز عاشقی را درک نمیکند، هر بار با نسیم، داستان عشق تو را برای خود میگوید.
هوش مصنوعی: او میگوید که تصویر آن بیوفا از ذهنم نمیرود و به یاد من یک نفس هم نمیافتد.
هوش مصنوعی: این دوست خشمگین و بیوفا که همیشه در جستجوی دردسر است، تا کی به مخالفت با قرارهایی که گذاشتهایم ادامه میدهد؟
هوش مصنوعی: چشمانت با یک نگاه، درد و رنجی عمیق به دلها میاندازد و تماشاگران را سرگشته و دیوانه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل چون ز عکس چهرۀ تو یاد می کند
عالم ز بوی ورنگ خود آباد می کند
گفتند غنچه را بدهان تو نسبت است
عمریست تا بدین دل خود شاد می کند
سنگین دل تو هست ز پولاد و نرگست
[...]
هر دم که جان وصال تو را یاد می کند
از غصّه جهان دلم آزاد می کند
چشمت بریخت خون دل مردمان به زجر
آن شوخ دیده بین که چه بیداد می کند
سرو قدت چو بگذرد اندر میان باغ
[...]
می خورده خنده بر من ناشاد می کند
آن ترک مست بین که چه بیداد می کند
دارم چنان خیال که پندارم این زمان
دارد به دست جام و مرا یاد می کند
عاشق چو مور در ته پا رفت و او همان
[...]
دل چون ز بیوفایی او یاد میکند
پیش خیال او گله بنیاد میکند
زان گونه گرم خواهش داد است از تو دل
کش داد میدهیّ و همان داد میکند
پیغام قتل کز تو رقیب آورد به من
[...]
هر بلبلی که زمزمه بنیاد میکند
اول مرا به برگ گلی یاد میکند
از درد رو متاب که یک قطره خون گرم
در دل هزار میکده ایجاد میکند
آهی که زیر لب شکند دردمند عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.