آن ماه اگر فرو کشد از روی خود نقاب
از شرم روش خون چکد از روی آفتاب
بیدار بخت تست ولیکن به چشم ما
ای دوست از چه روی ببستست راه خواب
بازآ که از فراق رخ دلفریب تو
خون می رود ز دیده ی جانم به جای آب
پیش لب چو آب حیات تو عاشقان
از دل کنند آتش و از سینه ها کباب
بر باد داده ای تو چو خاکم ز عشق خویش
آبم ببرده ای تو از آن آتش مذاب
خوی می چکد ز عارض چون یاسمن تو را
گل چون عرق کند بچکد زو به دم گلاب
در خواب دولت شب وصلم نموده اند
تشنه ز حسرت آب تصوّر کند سراب
چون زلف سرکشت دگرم تاب می دهی
زین بیش دلبرا ز من خسته سرمتاب
از غمزه های مست خود ای نور دیده ام
کردی چو چشم خویش جهان سر به سر خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فراق صحبت میکند. شاعر از زیبایی ماه و روشنی آفتاب یاد میکند و از درد جدایی از معشوقش سخن میگوید. او به تحیر و دلتنگیاش برای معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او مانند آبی حیاتبخش است، اما حالا او در حسرت معشوقش در آتش شوق میسوزد. شاعر همچنین از غم و ویرانی ناشی از جداییاش از معشوقش صحبت میکند و از معشوق میخواهد که به او بازگردد تا دوباره خوشبختی را تجربه کند. شعر به زیبایی نشان میدهد که چگونه عشق و فراق میتوانند زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: اگر آن ماه زیبا از روی خود پرده را کنار بزند، از شرم چهرهاش، خون از روی آفتاب خواهد چکید.
هوش مصنوعی: ای دوست، تو در زندگیات بخت و اقبال خوبی داری، اما چرا چشمان ما به خواب رفتهاند و نمیتوانیم راه را ببینیم؟
هوش مصنوعی: بازگرد که من به خاطر دوری چهره جذاب تو، اشکهایم به جای آب از چشمانم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: به هنگام سخن گفتن تو، عاشقان با دلهایشان آتش میافروزند و سینههایشان به شدت میسوزد.
هوش مصنوعی: تو با عشق خود مرا به جایی رساندهای که مانند خاک به باد رفتهام و آبم را از من گرفتهای، مثل اینکه آتش ذوبکنندهای در وجودم شعلهور است.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند یاسمین است که عطرش به هر جا پخش میشود، و وقتی گل بکاری عطرش چکه میکند و بوی گلاب به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: در خواب، نعمت و خوشبختی وصال ما را به دست آوردهاند، در حالی که کسی که تشنهی عشق است، تنها در خیال خود آب را تصویر میکند و به دنبال آن میگردد، اما در واقعیت چیزی جز سراب نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: دور زلف تو مانند همیشه جذاب و دلربا شده است. ای معشوق، دیگر از من خسته نباش، چون به اندازه کافی بر من سخت گرفتهای.
هوش مصنوعی: ای نور دیدهام، با غمزههای دلربای خود جهان را به کلی ویران کردی، همچون چشمی که به خود مینگرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.