تا جهانست و تا جهان باشد
مهر رویش میان جان باشد
در خیال رخ تو ای دیده
خونم از دیدگان روان باشد
جان دهم در وفات مردانه
تا مرا طاقت و توان باشد
مدح رویت کنم چو بلبل مست
تا مرا در دهان زبان باشد
در سر کوی تو وطن سازم
زانکه بلبل به گلستان باشد
برنگردم ز کوی تو به جفا
کاین طریق آنِ رهروان باشد
نسبت قد تو به سرو کنند
سرو در باغ کی روان باشد
گفتم از باغ او گلی بچنم
ترسم ای دل ز باغبان باشد
از من ای عقل این سخن بشنو
حسن خوبان همه در آن باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
هر چه گویی گر آنچنان باشد
صفت عشق غیر از آن باشد
رنگ عاشق چو زعفران باشد
هرکه عاشق بود چنان باشد
روی فارغدلان به رنگ بود
رنگ غافل چو ارغوان باشد
قاصد عشق او ز ره چو رسید
[...]
دلبرم تا ز من نهان باشد
جوی خون بر رخم روان باشد
ور نهان باشد او زمن چه عجب
کوچوجانست و جان نهان باشد
یار بی خوی خوش نکو ناید
[...]
غم چو می راحتِ روان باشد
چون رضای تو در میان باشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.