تا جهانست و تا جهان باشد
مهر رویش میان جان باشد
در خیال رخ تو ای دیده
خونم از دیدگان روان باشد
جان دهم در وفات مردانه
تا مرا طاقت و توان باشد
مدح رویت کنم چو بلبل مست
تا مرا در دهان زبان باشد
در سر کوی تو وطن سازم
زانکه بلبل به گلستان باشد
برنگردم ز کوی تو به جفا
کاین طریق آنِ رهروان باشد
نسبت قد تو به سرو کنند
سرو در باغ کی روان باشد
گفتم از باغ او گلی بچنم
ترسم ای دل ز باغبان باشد
از من ای عقل این سخن بشنو
حسن خوبان همه در آن باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق میپردازد و بیانگر احساسات عمیق عاشقانه شاعر است. او از مهر و زیبایی معشوقش سخن میگوید و میگوید که تا زمانی که او در این جهان است، عشق به معشوق ادامه دارد. شاعر آمادگی خود را برای جان دادن در راه عشق نشان میدهد و آرزو دارد که در کوی محبوبش زندگی کند. او به بلبل تشبیه میشود که در گلستان میآید و میداند که زیبایی معشوقش بینظیر است. در نهایت، شاعر عقل خود را به چالش میکشد و میگوید که زیبایی همه خوبان در معشوق او خلاصه میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دنیا وجود دارد و پایدار است، عشق و زیبایی چهرهاش در دل انسانها زنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: در تصور چهرهات ای چشم، اشکهایم همچون رود از چشمانم جاری است.
هوش مصنوعی: من آمادهام جانم را در راه وفاداری به عشق و ارزشهایم فدای کنم تا زمانی که انرژی و قدرت داشته باشم.
هوش مصنوعی: مدح تو را میسرایم مثل بلبل سرمست، تا بتوانم این سخنان را با زبانم به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: در کنار تو زندگی میکنم، زیرا که بلبل در باغ گل میخواند.
هوش مصنوعی: من از راهی که به سوی توست برنمیگردم، زیرا این مسیر ویژهی مسافران عاشق است.
هوش مصنوعی: قد تو مثل سرو است و هیچکس نمیتواند به زیبایی و قامت تو به گرد باغ بگردد.
هوش مصنوعی: گفتم که از باغ او گلی برای خود بچینم، اما میترسم که باغبان وجود داشته باشد و من را متوجه شود.
هوش مصنوعی: ای عقل، این را بپذیر که زیبایی واقعی در همان یک چیز نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
هر چه گویی گر آنچنان باشد
صفت عشق غیر از آن باشد
رنگ عاشق چو زعفران باشد
هرکه عاشق بود چنان باشد
روی فارغدلان به رنگ بود
رنگ غافل چو ارغوان باشد
قاصد عشق او ز ره چو رسید
[...]
دلبرم تا ز من نهان باشد
جوی خون بر رخم روان باشد
ور نهان باشد او زمن چه عجب
کوچوجانست و جان نهان باشد
یار بی خوی خوش نکو ناید
[...]
غم چو می راحتِ روان باشد
چون رضای تو در میان باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.