گنجور

 
جهان ملک خاتون

بر سر مات اگر گذر باشد

از من بی دلت خبر باشد

ایمن از داد دادخواه مشو

ناله ام را مگر اثر باشد

گرچه بی عقل و دانش و خردم

درس عشق توأم زبر باشد

به سر کویت ار فرود آید

دل در آنجا کیش سفر باشد

از غم روزگار هجرانت

دیده پر اشک و رخ چو زر باشد

گر درآیی ز در مرا چون سرو

به نثار توأم گهر باشد

گوهری از دو دیده ی مهجور

که تو را زان گهر کمر باشد

به امیدی که در جهان او را

میل این خسته دل مگر باشد

 
 
 
مسعود سعد سلمان

لعبتی را که صد هنر باشد

شاید ار بر میان کمر باشد

نیست لعبت لطیف گر چه لطیف

به بر عقل بی خطر باشد

او یکی شاه شد که ملکش را

[...]

سنایی

سرخ گویی همیشه غر باشد

شبه از لعل پاکتر باشد

این چنین ژاژ نزد هر عاقل

سخنی سخت مختصر باشد

لعل مصنوع آفتاب بود

[...]

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

نه چو شیرین لبت شکر باشد

نه چو روشن رخت قمر باشد

با سخنهای تلخ چون زهرت

عیش من خوشتر از شکر باشد

تو به زر مایلی و نیست عجب

[...]

مجیرالدین بیلقانی

عیسی وقت ما رئیس الدین

مایه مرکز هنر باشد

پسر بوالیمین خری است عجب

کز همه علم بی خبر باشد

آن خرست این مسیح و پیش خرد

[...]

حمیدالدین بلخی

سفر را چند پر خطر باشد

خطر مرد در سفر باشد

قیمت و رونق و بها نارد

آن گهرها که در مقر باشد

زر بگشتن رواج دارد و قدر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه