گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

منم از درد هجران چون گلی زرد

شکفته در فراقت با غم و درد

به درد روز هجرانت نگارا

جدا کردی مرا از خواب و از خورد

به غم جفتم ز درد دوری تو

چرا داری ز وصل خود مرا فرد

شدم در ششدر هجران گرفتار

از آن تا باختم با عشق او نرد

منم با درد آن عشق پری روی

همیشه با دلی گرم و دمی سرد

نه مرد عشق او بودم ولیکن

بود فرقی تمام از مرد تا مرد

جفا از سر گرفتی با من ای دوست

که گفتت کز وفا و عهد برگرد

ربود از ما قرار و صبر و آرام

چرا با ما نگارینم چنین کرد

خبر داری که در ایام هجرت

غم عشقت بر آورد از جهان گرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode