ای مردمک دیده تا کی کنی این بیداد
خون جگرم ریزی از دیده که شرمت باد
هجران تو جانم را آورد به لب باری
وز دولت وصل تو یک لحظه نگشتم شاد
شیرین لب تو هرگز کی داد شبی کامم
وز حسرت روی تو جان داد چنین فرهاد
آن روز که می بستی بر عهد و وفا بندی
با من خردم می گفت عهدیست نه بر بنیاد
دادم بده از وصلت ای دوست شبی آخر
ورنی بر دادارم از جور تو خواهم داد
دریاب دل ما را ورنه دو جهان باری
از دست جفای تو بر باد نخواهم داد
هستت دل چون پولاد رحمی نبود در وی
تا چند زنم آخر فریاد ز تو فریاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج عاشقانه پرداخته و از بیدادگری معشوق و فراق او شکایت میکند. شاعر از حسرت و اندوه خود میگوید که چگونه هجران معشوق جانش را به لب رسانده و از شادی وصل او بیبهره مانده است. او به وفای معشوق اشاره دارد و از او میخواهد که دل او را دریابد و به ستوهاش نیاورد. در پایان، شاعر فریاد میزند که در دل او رحمی یافت نمیشود و از دردی که از جفای معشوق متحمل شده است، گلهمند است.
هوش مصنوعی: ای مردمک چشم، تا کی ظلم میکنی؟ چرا خون دل مرا میریزی و به خاطر این کار شرمنده نمیشوی؟
هوش مصنوعی: فراق تو باعث شده که جانم به مرز خستگی برسد و از خوشی وصل تو حتی یک لحظه هم بهرهمند نشدم.
هوش مصنوعی: هرگز لب شیرین تو شبها کام من را شیرین نکرد و من از دلتنگی برای چهرهات، مثل فرهاد جان سپردم.
هوش مصنوعی: در روزی که تو بر روی عهد و وفا ملزم بودی و به من وابسته بودی، خرد من به من میگفت که این عهد بر اساس اصول صحیحی بنا نشده است.
هوش مصنوعی: به دوست گفتم که از وصالت شب آخری را خواستم، اما از آزار تو از خدا شکایت میکنم.
هوش مصنوعی: دل ما را درک کن و مراقب باش، چرا که در صورت بیتوجهی به ما، نه تنها زندگیام، بلکه تمام جهان را به خاطر ناامیدی از تو از دست نخواهم داد.
هوش مصنوعی: دل تو سخت و بیرحم است و در آن هیچ نرمی و لطافتی وجود ندارد. تا کی باید از روی بیصبر خود فریاد بزنم و ناله کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چند کنم جانا از دست غمت فریاد
زین بیش نمی آرم من طاقت این بیداد
من با غم هجرانت تا کی گذرانم روز
شاید که کنی یک شب از وصل خودم دلشاد
دیدم قد رعنایت گشتم ز میان جان
[...]
شه معتمدالدوله آن داور شه اجداد
برسده او امجاد رخسا پی استسعاد
خرگاه شکوه وی دارد زنجوم اوتاد
شاهی که وجود اوست قطب فلک ایجاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.