گنجور

 
جهان ملک خاتون

این جهانِ بی‌وفا با کس نکرده‌ست او وفا

درد از او بسیار باشد زو نمی‌آید دوا

هر درختی کاو کشد سر بر فلک از بار و برگ

هم بریزاند به قهرش عاقبت باد فنا

گر صدف پنهان شد اندر بحر بی‌پایان، چه غم!؟

گوهر ذات شریفت را همی‌خواهم بقا

گوهری شهوار از دریای لطف آمد برفت

کاندر این عالم نمی‌داند کسی او را بها

یارب آن درّ معانی را ز لطفِ بی‌دریغ

در میانِ دُرج اقبالش نگه دارد خدا

شکر معبودی ز جان گویم که بنّای ازل

گلشن اقبال عمرت را کنون کرده بنا

روز هیجا در نبردت رستم و اسفندیار

گَردِ نعل مرکبت کردند باری توتیا

جز دعای دولتت ورد زبانم هیچ نیست

آخر از دست فقیران خود چه خیزد جز دعا

بعد از این تصدیع و گستاخی که کردم در جهان

من دعای دولتت گویم بجز مدح و ثنا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۴ به خوانش اعظم نوروزی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عسجدی

عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم

ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا

از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم

گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا

کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری

[...]

ناصرخسرو

پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا

پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا

پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو

کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا

پادشا گشت آرزو بر تو ز بی‌باکی تو

[...]

قطران تبریزی

تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا

در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی

تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شاعران بینوا خوانند شعر با نوا

وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا

طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته

عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا

اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن

[...]

امیر معزی

ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا

در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا

از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت

شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا

پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه