گنه کردی بگو کردیم ای دوست
که بعد از کار بد این توبه نیکوست
گنه کردن اگرچه خوی توگشت
ولی عفو گناهت هم مرا خوست
توشب بر خاک ، رو می مال ،می نال
که آن نالیدنت داریم ما دوست
نفس های گنه کاران تائب
مرا خوشبوی تراز مُشک خوشبوست
چوفضل ماست پشتیبانت ای پیر
چه غم داری اگر پشت تو دو توست
کسی کز وی بتر نبود به عالم
مرا لاتقنطوا در باره اوست
به نعمت های جنت پروری مغز
ترا بر استخوان گر خشک شد پوست
چو رحمن بر تو نیکو هست ،غم نیست
اگر شیطان بد است و با تو بد خوست
نمیرد ماهی دل محیی هرگز
زلال رحمت حق تا در این جوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دنیی و به عقبی روی با اوست
بجز اومان ندارد هیچ کس دوست
به مادرم گفتم ای بد مهر مادر
نبیره دوست من دشمن نه نیکوست
جوابم داد گفتا دشمن تست
نباشد دشمن دشمن به جز دوست
نشسته هر یکی چون دوست با دوست
نمیگنجید کس چون غنچه در پوست
همه جانها زتو پیداست ای دوست
توئی مغز و حقیقت جملگی پوست
ایا صدری که آمد چرخ نیلی
یکی از بندگان چاپلوست
رسید اینک بشادی نوبت آنک
بدرّد سقف چرخ آوای کوست
بسی روزست تا چرخ از شب و روز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.