آتشی کز غم هجران تو بر جان منست
ز آن شرر در دو جهان ناله و افغان منست
دردم ار هست ز هجر تو نگارا دانم
لب جان بخش بتم مایه ی درمان منست
چون بدیدم سر زلفین تو گفتم ای دل
حال او بین بتر از حال پریشان منست
چاره صبرست مرا در غم هجران چه کنم
دل سرگشته خدا را نه به فرمان منست
دوش همچون مه ده چار برآمد بر بام
گفتم ای دیده ببین آن رخ جانان منست
گفتم از عید رخت چند بعیدم داری
گفت این لاشه بسی عید که قربان منست
گفتمش تا به کیم در غم هجران داری
گفت بسیار کسی بی سر و سامان منست
گفتمش هم نظری کن تو بر احوال جهان
گفت در کوی غمم او ز گدایان منست
از جهان داریت ار نیست ملالی صنما
چه شود گر تو بگویی که جهان زان منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر عاطفه عمیق شاعر در مورد درد ناشی از جدایی و هجران محبوبش است. شاعر میگوید که آتش غم جدایی، او را به شدت میآزارد و در این عذاب، ناله و افغانش در دو جهان میپیچد. او به محبوبش اشاره میکند که لبانش مایهی آرامش دردهای اوست. همچنین از چشمانش میخواهد که زیبایی محبوب را ببیند و از او میپرسد که چرا اینقدر از هم دور هستند. محبوب در پاسخ، به حال کسانی که بیسر و سامانند اشاره کرده و وضعیت خود را توضیح میدهد. در نهایت، شاعر به اندوه جهانی اشاره میکند و میگوید که اگر محبوبش هیچ غمی ندارد، چه میشود اگر بگوید که جهان از آن اوست. این اشعار به خوبی حس ناامیدی و عشق عمیق را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: آتش غم دوری تو بر جانم میسوزد و از شدت این درد، ناله و گریهام در هر دو جهان سر میزنه.
هوش مصنوعی: اگر دردم از دوری تو باشد، میدانم که لبهای جانبخش تو خود مایهی آرامش و درمان من هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای زیبا و پیچ و تابدار تو را دیدم، به خودم گفتم ای دل، حال او از حال نزار و آشفته من هم بدتر است.
هوش مصنوعی: تنها راه من در این غم و دوری، صبر کردن است. چه میتوانم بکنم در حالی که دل سرگردانم تحت کنترل من نیست و به دست خداوند سپرده شده است.
هوش مصنوعی: شب گذشته همچون ماه بهاری بر بام ظاهر شد، گفتم ای چشم، ببین که آن چهره زیبای محبوب من است.
هوش مصنوعی: گفتم که چند روز به عید مانده است، او پاسخ داد که من برای این عید چندان اهمیت قائل نیستم و عید واقعی برای من قربانی توست.
هوش مصنوعی: به او گفتم تا کی در غم جدایی هستی؟ او پاسخ داد که خیلیها هستند که مثل من بیسر و ساماناند.
هوش مصنوعی: به او گفتم که نگاهی به وضعیت دنیا بیندازد، اما او پاسخ داد که در حال و هوای غم من است و غم او از دل نگرانیهای من نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر در دنیای تو هیچ ناراحتی وجود نداشته باشد، چه فرقی میکند اگر تو بگویی که این دنیا به خاطر من است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دهن غنچه وشت پسته خندان منست
لب شکر شکنت نیک بدندان منست
پای بند سر زلفین چو زنجیر تو شد
دل دیوانه وشم چون نه بفرمان منست
هست دلبستگی جان بسر زلف تو زان
[...]
ای که لعل لب تو آبخور جان منست
تو اگر آن منی هر دوجهان آن منست
آب دریا ننشاند پس ازین شعله او
گربآتش رسد این سوز که درجان منست
بتمنای وصال تو بسی سودا پخت
[...]
دردمندیم و لب لعل تو درمان منست
وآتشی از لب دلجوی تو بر جان منست
مشکل آنست که در دست و دلم را در جان
حاصلی نیست چو این دل نه به فرمان منست
دل و دینم بربود او و رخ از من پوشید
[...]
ماه من نخل قدت سرو خرامان منست
سرو من ماه رخت شمع شبستان منست
می کند حال مرا هجر تو بد وصل تو خوش
هجر تو درد من و وصل تو درمان منست
دل اسیر قد و جان مست می لعل تو شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.