اوصاف جمال تو مرا ورد زبانست
یاد لب جان پرور تو مونس جانست
خون جگر سوخته ام در غم هجران
بی روی تو از دیده ی غمدیده روانست
تسکین دل خسته ما آن رخ زیباست
یاقوت لب لعل توام قوت روانست
یک دم ز خیالم نرود قامت زیباش
در دیده ی ما جای چنان سرو روانست
گفتیم گذشت او مگر از جور و ستم لیک
چون نیک بدیدیم همانست همانست
ای دل خبرت نیست که آن دلبر فتان
دل با دگری دارد و با ما به زبانست
از هجر خیالی شده ام کان رخ مهوش
عمریست که از دیده ی غمدیده نهانست
بازآی مکن بیش تعلّل که ز حد رفت
باری که ز هجران تو بر جان جهانست
بار غم هجر تو به دل بود همه بار
بارش نتوان گفت که انبار گرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعری است که به زیبایی معشوقش و غم جدایی از او اشاره میکند. شاعر از یاد و خاطره زیبای معشوقش لذت میبرد و میگوید که این یادها تسکیندهنده دل خستهاش هستند. او به درد جدایی و غم عمیق خود اشاره میکند و از معشوقش میخواهد که به او بازگردد، زیرا تحمل فراق او برایش بسیار دشوار شده است. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که دولتی و احساس معشوقش با دیگران در تضاد است و دلش در حسرت او میسوزد. در نهایت، شاعر از بار سنگین غم عشق شکایت میکند.
هوش مصنوعی: توصیف زیبایی تو همیشه بر زبان من جاری است و یادآوری لبهای شیرین تو، مونس و آرامش قلب من است.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری و غم نبودنت، خون دل را در دلم احساس میکنم و اشکهایم از چشمانم جاری است.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو آرامبخش دل خسته ماست و لبهای قرمز تو به روح ما نیرو میبخشد.
هوش مصنوعی: یک لحظه هم تصویر زیبای او از ذهنم نمیرود، چرا که قامتش در چشم ما همچون سروی است که در حال رقص است.
هوش مصنوعی: گفتیم شاید او از ظلم و بیعدالتی گذر کند، اما وقتی خوب نگاه کردیم، متوجه شدیم که همان رفتارها همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، تو از این موضوع بیخبری که معشوقهی زیبا و فریبای ما با کسی دیگر در قلبش جای دارد و تنها به ما با زبان صحبت میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر دوری کسی که دوستش دارم، دلم به شدت گرفته و احساس میکنم که چهرهی زیبا و دلنشین او سالهاست از نگاه من پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: برگرد و بیشتر معطل نکن، زیرا بار غم و اندوهی که از جدایی تو بر جان جهان سنگینی میکند، از حد گذشته است.
هوش مصنوعی: همه بار و درد دل من، حاصل دوری و جدایی توست. نمیتوان گفت که چقدر این احساس سنگین و سخت است، زیرا بار جدایی تو بسیار سنگینتر از آن است که بتوان آن را وصف کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست
ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست
از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند
این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست
چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگبهرنگند
[...]
هجران تو ای شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست
زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست
گویند ازین میدان آن را که درآمد
[...]
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست
آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست
در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
[...]
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
روئیست در آن چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهانست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.