گنجور

 
جهان ملک خاتون

بیا که آتش عشقم ز هجر در جانست

بیا که درد دلم را وصال درمانست

صبا برو بر دلبر سلام من برسان

بگو بیا که جهان از غم تو ویرانست

وفا بریدی و عهدم به باد بردادی

طریق عهد شکستن نه کار مردانست

دلا توقّع یاری مدار ازین دوران

که نام عهد نباشد چه جای پیمانست

به درد عشق رخت بر جهان ترّحم کن

که دوست نیست یکی دشمنم فراوانست

چه نیکبخت کسانی که اهل وصل تواند

چو بخت یار نباشد مرا چه تاوانست

اگرچه دشمن بدگو سرآمدست به جور

تو پای دار دلا زآنکه دست ایشانست

اگر جهان همه طوفان بود به دولت دوست

چو نوح هست به دستم چه غم ز طوفانست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

کمال دین محمد محمد آنکه برای

جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست

نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک

به حل و عقد ممالک منوب دورانست

سپهر برشده تا رای روشنش دیدست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
کمال‌الدین اسماعیل

دلم در آرزوی عشق روی جانانست

بعشق می نرسم این همه بلا زانست

همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست

چو جان بعشق گروکشت کار اسانست

چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی

[...]

حکیم نزاری

به قامت تو که تشویش سرو بستان است

به طلعت تو که تشویر ماه تابان است

به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است

به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است

به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
خواجوی کرمانی

اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست

حدیث من گل صد برگ گلشن جانست

ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق

دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست

چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع

[...]

جهان ملک خاتون

بنای خاطر ما از غم تو ویرانست

ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست

اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست

هزار جان عزیزم فدای جانانست

به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه