ما را به درد عشق تو درمان نه درخورست
زان رو که درد هجر تو جانا جگر خورست
درخور نیافت مهر رخت را دل ضعیف
لیکن مرا وصال تو ای دوست درخورست
آن حسن و شکل و شیوه که در دلبر منست
در ماه نیست ممکن و آن هم نه درخورست
از سر برون نمی رود از دیده ام خیال
آن شور عشق روی تو ما را که درخورست
کاشانه ی دلم که ز هجران خراب بود
شکر است کاین زمان ز جمالش منورّست
گفتم نثار مقدم تو جان کنم فدا
بازم حجاب شد که متاعی محقّرست
گر بخت بازگردد و دولت شود رفیق
آن سرو در بر آرم اگر چند بی برست
هر چند خوب روی بسی هست در جهان
بر دوست ملک حسن و ملاحت مقررست
عشق رخت به دل بنهادم به اختیار
گویی بلای عشق تو بر ما مقدّرست
گرچه به باغ خلد سهی سرو جان بسیست
سرو قد تو بر سر آن باغ سرورست
دل برد و ریخت خون دل خسته ی جهان
چشم سیاهکار تو ترکی دلاورست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به موضوع عشق و درد ناشی از فاصله از معشوق میپردازد. او میگوید که درد جدایی از محبوبش برایش قابل تحمل نیست و عشق او بسیار عمیق است. دل ضعیف شاعر نمیتواند مهر و محبت معشوق را درک کند، اما وصال او را خواستار است. زیبایی و جذابیت محبوبش را با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نمیداند و ذکر میکند که همیشه تصویر او در ذهنش باقی مانده است. خانه دلش که از دوری معشوق خراب شده، اکنون با زیبایی او روشن است. شاعر آرزو دارد که دوباره شانس و سعادت به او روی بیاورد تا بتواند محبوبش را در آغوش بگیرد. او اعتراف میکند که روشنی و زیبایی هر چیز دیگری در مقابل محبوبش هیچ است و عشق او به قدری قوی است که انگار مقدر شده است. در پایان، او چشمهای معشوق را که به آن دل ربوده و خون دلش را میریزد، ستایش میکند.
هوش مصنوعی: عشق تو درمانی برای ما ندارد، زیرا درد جدایی تو جانم را به درد آورده است.
هوش مصنوعی: دل من که ضعیف است، نتوانسته محبت زیبایی تو را درک کند، اما برای من ملاقات با تو، ای دوست، بسیار ارزشمند و لازم است.
هوش مصنوعی: زیبایی و حالت دلبر من آنقدر منحصر به فرد است که نه در ماه و نه در هیچ جا دیگری نمیتوان پیدا کرد؛ این زیبایی حتی قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: تصویر عشق و زیبایی تو از ذهن و دیدهام پاک نمیشود. این حس و یاد تو برای من جانسوز و فراموشناشدنی است.
هوش مصنوعی: دلم که به خاطر دوری و جدایی خراب و ویران شده بود، اکنون خوشحال است که در این لحظه از زیبایی او پرنور و روشن است.
هوش مصنوعی: گفتم که جانم را فدای قدمهای تو میکنم، اما دوباره حجاب و پرده بین ما افتاد، چون چیزی که من دارم، ناچیز و بیارزش است.
هوش مصنوعی: اگر بخت دوباره به من رو کند و خوشیها به یاریام بیایند، من هم آن سرو را در آغوش میگیرم، هرچند که الآن بیبر است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در جهان زیباییهای بسیاری وجود دارد، اما جذابیت و زیبایی محبوب من در سطح دیگری قرار دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو را با اختیار خود در قلبم جای دادم، گویی که سرنوشت ما گرفتار بلای عشق تو است.
هوش مصنوعی: هرچند در باغ بهشت، درختان خوشقد و قامت زیادی وجود دارد، اما زیبایی و جذابیت تو از همگی آنها بیشتر است و تو بر فراز آن باغ زیبایی.
هوش مصنوعی: دل را برد و خون دل خسته از جهان را ریخت، چشم سیاه تو دلاور و باوقار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاه جهان که خسرو فرخنده اخترست
بر شرق و غرب پادشه عدل گسترست
عزمش فرو برندهٔ ملک مخالف است
رأیش برآورندهٔ دین پیمبرست
سَهمَش به خاورست و نهیبش به باختر
[...]
ای آنکه روزگار بطبعت مسخرست
عزم تو باقضای سمایی برابرست
جاوید باد ، تاکه در ایام ملک تو
از خبث کافری همه عالم مطهرست
کشته ترا صمیم بیابان قرار گاه
[...]
در شعر من بعیب نگیرند اهل فضل
گر جای جای قافیه بعضی مکرّرست
معنی سر سخن بود و قافیه تنش
بر یک تر ازو او دوسر، آن چون دو پیکرست
گر قافیه دو باشد و معنی یکی بدست
[...]
امروز روز نوبت دیدار دلبرست
امروز روز طالع خورشید اکبرست
دی یار قهرباره و خون خواره بود لیک
امروز لطف مطلق و بیچاره پرورست
از حور و ماه و روح و پری هیچ دم مزن
[...]
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان؟
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پَر است؟
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.