گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

سهی سرو مرا بالا بلندست

لب جان بخش او خوشتر ز قندست

منم در عشق او نالان همانا

نمی‌داند شب هجران که چندست

کسی داند درازی شب هجر

که در زلف دلارامی به بندست؟

دل مسکین من در بام و در شام

به نار هر دو رخسارت سپندست

چرا آن دلبر نامهربانم

درخت مهر ما از بیخ کندست

ندارد با من دلخسته یاری

به غایت سرکش و بدخو و تندست

چو بدخویی نباشد در جهان هیچ

مکن جانا که کاری ناپسندست