خلاف وعده کردن ناپسندست
ببین کز وعده ی وصلِ تو چندست
مده دشنام ناخوش بوسه ای ده
چه زهرم می دهی آنجا که قندست؟
بترس از چشم شور و ابروی تلخ
که از نامحرمان بیم گزندست
به آتش برفشان گه گه سپندی
که دفع چشم بد دود سپندست
علاجِ دردِ بی آرامِ من کُن
ببخشا بر دلی کو دردمندست
به کوته دیده گویید ای مشنّع
بلای عقل بالای بلندست
مرا گویی مرو دنباله ی عشق
نمیدانی که در حلقم کمندست
خطیب از دوستانم گو حدیثی
کرا پروای چندین وعظ و پندست
که در بند بلای قامت دوست
همه عضو نزاری بند بندست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ناپسند بودن خلاف وعده کردن اشاره دارد و از درد و رنج ناشی از جدایی سخن میگوید. شاعر از دوستی و عشق میگوید و نسبت به خردمندان و خوشیهایی که با وعدهها همراه است انتقاد میکند. او به تأثیر چشم و ابروی معشوق و نیز به خطرهای ناشی از نامحرمان اشاره میکند. در نهایت، شاعر از دردهای خود میگوید و خواستار درمانی برای زخمهایش است. او همچنین به بندگی عشق و وابستگی به معشوق اشاره دارد و نشان میدهد که تمام وجودش در اسارت عشق اوست.
هوش مصنوعی: شکستن وعده نادرست و ناپسند است. ببین که به خاطر وعدهای که به پیوستگی تو دادهام، چه احساساتی در من وجود دارد.
هوش مصنوعی: نکنید فحش و بد و بیراه به من، چرا که با یک بوسه زیبا، زهر را به من میدهید وقتی که آنجا شیرینی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: از نیروی بدخواهی و نگاه معصومانه پرهیز کن، که از افرادی که به تو آشنا نیستند، باید حذر کرد؛ چون ممکن است آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: به هنگام زمستان و برف، گاهی با سوزاندن اسپند، چشم بد را دور میکنند، زیرا دود اسپند خاصیت دفع آفات و مشکلات را دارد.
هوش مصنوعی: درمان درد بیقراری من را بکن، ببخشا به دلی که پر از رنج و اندوه است.
هوش مصنوعی: به فردی که خردش محدود است، میگویند که ای کسی که در کارها نادان هستی، عقل و درک صحیح به اندازهای بلند و والاست که نمیتوانی به آن دست یابی.
هوش مصنوعی: تو به من میگویی که از عشق دور شوم، اما نمیدانی که عشق مانند تلهای در گردن من است و نمیتوانم از آن بگریزم.
هوش مصنوعی: خطیب از دوستانم داستانی را نقل میکند که او نگران نهادن چندین نصیحت و پند به دیگران است.
هوش مصنوعی: در قید و بند زیبایی و جذبهٔ دوست هستم و همهٔ اعضا و وجودم تحت تأثیر آن قرار گرفتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه سود این بند اگرچه دل پسندست
که بی شلوار خود شلوار بندست
که سگ گرچه بصورت ناپسندست
ولیکن در صفت جانش بلندست
نظر، کز راستی آید، بلندست
برون از راستی خود ناپسندست
تو را گیسو نگارا چون کمندست
مرا دل در سر زلفت به بندست
تو را چشمان چو نرگس پر خمارست
لب لعل تو شیرین تر ز قندست
تو را قدّیست همچون سرو آزاد
[...]
مرا اکنون هزاران گوسفندست
درین کوهی که چون گردون بلندست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.