دلا تا کی به درد عشق نالی
مگر در باغ با بلبل همالی
به بستان صبحدم بر روی چون گل
بنال ای دل چو عاشق بر جمالی
به رویت سخت مشتاقم نگارا
تو از من گرچه در عین ملالی
تو از من فارغ و من در تکاپوی
شب و روزم هوایی و خیالی
چرا داری من سرگشته پیوست
ز تاب زلف و ابروی هلالی
چرا بی جرم خون من بریزی
به تیغ غمزه و چشم غزالی
سرم بودی همیشه پر ز سودا
ز زلف او گرفت آشفته حالی
کماهی طالع شیرم که عمریست
که تا از اختر بد در وبالی
شرف یابی چو اندر برج سعدت
برآید آفتاب لایزالی
به جان آمد دلم از دست هجران
سعادت باز خواهم از وصالی
بجز وصل از جهان آخر بگویید
چه باشد کام رندی لاابالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از دلتنگی و عشق سخن میگوید. شاعر به بیقراری خود در عشق اشاره میکند و از درد و رنج ناشی از جدایی مینالد. او از محبوبش میخواهد که به او توجهی داشته باشد و به خاطر احساساتش از او غفلت نکند. شاعر به زیبایی محبوب و تأثیر آن بر دلش اشاره میکند و از آرزوی وصال با او سخن میگوید. در نهایت، او به زندگی بدون عشق و وصال اشاره میکند و میپرسد که چه لذتی در چنین زندگیای وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، تا چه زمانی از درد عشق ناله میکنی؟ بهتر است که در باغ با بلبل همصحبت شوی و غم خود را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: در صبحگاهان به باغ برو و همچون گل، دلتنگیات را بیان کن، مانند عاشقی که در برابر زیبایی معشوقش آوازی سر میدهد.
هوش مصنوعی: من به چشمانت خیلی مشتاقم، عزیزم، حتی اگر تو از من در حالتی از بیحوصلگی به نظر بیایی.
هوش مصنوعی: تو از من بیخبر هستی و در حالی که من در تلاش و کوشش برای گذراندن شب و روزم غرق در خیال تو هستم.
هوش مصنوعی: چرا تو با زلف و ابروهای هلالیات مرا در این حال گیجی و سردرگمی قرار دادهای؟
هوش مصنوعی: چرا بدون اینکه من کاری کرده باشم، با تیر نگاه تیز و زیبا تو، به من آسیب میزنی؟
هوش مصنوعی: در ذهن من همیشه افکار و خیالاتی از او وجود دارد و همین باعث شده که حال و روزم آشفته و پریشان باشد.
هوش مصنوعی: به مانند ماهی که در دلیری شیر است، من سالهاست که زیر فشار بداقبالیها قرار دارم.
هوش مصنوعی: وقتی به مقام و مرتبهای والا دست یابی، همچون خورشید همیشگی روشنایی و خیر بر تو میتابد.
هوش مصنوعی: دل من از دوری و جدایی به شدت رنجیده شده و انتظار دارم دوباره به وصل و خوشبختی برگردم.
هوش مصنوعی: غیر از وصل و ارتباط با معشوق، در این دنیا دیگر چه چیز میتواند خوشی و لذت بخشی برای یک انسان بیپروا و سرخوش باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
نه آنم من که خنبانید یارد
مرا هجران بدری چون هلالی
نه مالیده است زیر پا چو خوسته
[...]
نگر تا از بلای او ننالی
که گر نالی ز ناله بر محالی
الا تا بر زمین و بر حوالی
ز دیبا گسترد نیسان نهالی
مبادا گیتی از دو شاه خالی
ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی
ز هر دو خصم پست و دوست عالی
[...]
مرا وقتی خوشست امروز و حالی
قدحها پر کنید و حجره خالی
که داند تا چه خواهد بود فردا
بزن رود و بیاور باده حالی
رهی دلسوزتر از روز هجران
[...]
بنانک مستعد بالنوال
و شأنک غالب فی کل حال
تو آن شاهی که اقلیم خرد را
خجسته طالع و فرخنده فالی
و امرک لو خصصت به الثریا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.