گلبن وصل ز باغ دل ما برکندی
آتشی از لب لعلت به جهان افکندی
گل به باغست و چمن خرّم و وقت طربست
ما چنین بی دل و بی یار مگر بپسندی
تن ضعیفست و دلم غمزده و وقت بهار
بلبل خاطر بیچاره از آن دربندی
هیچ لذّت ز گل امسال ندیدم باری
دل محزون تو چنین خسته جگر تا چندی
من ز هجران تو ماننده ی ابرم گریان
تو به حال من بیچاره چو گل می خندی
داد سوگند ..................................
گوئیا ای دل و دینم تو در آن سوگندی
تا جهانست نگردم ز درت تا جانست
زین سبب ای دل و جانم که بسی دلبندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را درباره جدایی از عشقش بیان میکند. او از زیبایی و شادابی بهار و گلها صحبت میکند، اما این زیباییها برای او هیچ لذتی نداشته و دلش پر از غم است. او خود را شبیه ابر گریانی میبیند که به خاطر هجران معشوقش اشک میریزد. شاعر با وجود درد و رنج ناشی از جدایی، همچنان نسبت به معشوقش وفادار است و سوگند میخورد که تا پایان عمر از او دور نخواهد شد. احساسات عاشقانه و غمگین او در این یادداشت به وضوح نمایان است.
هوش مصنوعی: با لب زیبای تو آتشی برپا کردید و این آتش از دل ما برمیخیزد و به جهانیان میتابد.
هوش مصنوعی: گلها در باغ هستند و چمن سرسبز و زمان شادابی فرا رسیده است، اما ما چرا اینگونه بیدل و بییار هستیم، آیا این را تو میپسندی؟
هوش مصنوعی: تنم ضعیف است و دلم غمگین، در حالی که بهار فرارسیده و بلبل از این وضعیت در حال ناله و شکایت است.
هوش مصنوعی: من از گلهای امسال هیچ لذتی نبردم و دل غمگین تو مرا تا مدتها ناراحت و خسته کرده است.
هوش مصنوعی: من از دوری تو همچون ابری بارانی هستم و تو که به حال من بیچاره نگاه میکنی، مانند گلی میخندی.
هوش مصنوعی: قسم خوردهام که گویی ای دل و دینم، تو در آن قسم هستی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، از درِ تو دور نخواهم شد. تا زمانی که جان در بدن دارم، به همین دلیل ای دل و جانم، وابستگیهای زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دل از زلف چو زنجیر تو دارم بندی
نه چنان بند که آن را بگشاید پندی
من نه آنم که از این قید خلاصی یابم
که فتوح است مرا بند چنین دلبندی
نه چنان جان به سر زلف تو پیوست که باز
[...]
تا کی ای دیده دل اندر رخ جانان بندی
مدّتی با غم زلف مهی اندر بندی
بس جفا می رود اندر غم هجران بر من
تا کی ای جان ستم و جور به ما بپسندی
نقش رویت نرود هرگزم از دیده جان
[...]
هر که ایمان تو را کندن و پیوستن گفت
باید آن قول پسندیده ازو بپسندی
حاصل معنی آن کندن و پیوستن چیست؟
یعنی از خلق کنی دل، به خدا پیوندی
بر در درج قفل زدم یک چندی
عاقبت داد گشادش بت شکر خندی
سخت از ذوق گرفتاری من میکوشد
دست و بازوی کمندافکن وحشی بندی
لطف ممتاز کن آماده که آمد بر در
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.