دلا خود را به مه رویی چه بندی
مرا حیران و سرگردان پسندی
چنین زار و نزارم در فراقش
بگو تا کی به عشقش کار بندی
یقین تو بار نابی از در دوست
که همچون آهوی سر در کمندی
صبا از ما بگو با آن ستمگر
نگویی در پی آزار چندی
چرا مهر از من مسکین بریدی
چرا شاخ امید از بیخ کندی
بگو من چند گریم در فراقت
به سان ابر تو چون گل بخندی
جهانا تا به کی چون مرغ زیرک
به دام زلف دلبر پای بندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنانت باد در دولت بلندی
که چون جمشید دیوان را ببندی
معانی را بدو ده سربلندی
سعادت را بدو کن نقشبندی
که تا عقل و خرد را کار بندی
که تا از عقل یابی بهرهمندی
کریما تو گلی یا جمله قندی
که چون بینی مرا چون گل بخندی
عزیزا تو به بستان آن درختی
که چون دیدم تو را بیخم بکندی
چه کم گردد ز جاهت گر بپرسی
[...]
کنندش با هزاران ارجمندی
به عقد ان زمرد عقد بندی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.