گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

یکباره عهد یار فراموش کرده‌ای

دست مراد با که در آغوش کرده‌ای

گفتی حدیث خصم نگیری به گوش و من

دیدم به چشم خویش که در گوش کرده‌ای

ای دل اگر ز دست برفتی غریب نیست

کز آتش فراق تو بس جوش کرده‌ای

لب را ز یاد آنکه شب و روز و ماه و سال

یادت کند رواست که خاموش کرده‌ای

حیف آیدم ز جان تو ای جان نازنین

کاین جرعه‌های درد چرا نوش کرده‌ای

جان جهان که در دو جهان از برای تست

یکباره زین معاینه مدهوش کرده‌ای

امروز باز جور و جفایش نتیجه بود

انواع وعده‌ها که شب دوش کرده‌ای