ای مثل چشم مستت چشم فلک ندیده
نقش خیال رویت بر لوح جان کشیده
دل ز اشتیاق وصلت از جان ملول گشته
جان در هوای لعلت از غم به لب رسیده
صدبار خار هجرت در پای دل شکسته
وز بوستان وصلت هرگز گلی نچیده
کس چون تو دلربایی بی رحم پادشایی
فارغ ز هر گدایی نه دیده نه شنیده
تا کلک صنع ایزد نقش وجود بسته
چون تو ملک نهادی هرگز نیافریده
جانا خبر نداری کاین خسته فراقت
دل رایگان بداده غم را به جان خریده
تا دیده دید رویت سیلاب شوق رانده
تا دل گزید مهرت از جان طمع بریده
تا چشم نیم مستت بر من کمین گشاده
پشتم ز بار هجران چون ابرویت خمیده
ای نور دیده، دیده گرد جهان دویده
تا در جهان خوبی یاری چو تو گزیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت فردی معشوق اشاره دارد و توصیفاتی از عشق و اشتیاقی عمیق را بیان میکند. شاعر از زیبایی چشمان معشوق صحبت میکند و میگوید که عشق به او باعث رنج و ناراحتیاش شده است. او دلتنگی و غم دوری را توصیف میکند و بر این باور است که زیبایی معشوق بینظیر است و کسی مانند او وجود ندارد. شاعر احساس میکند که حتی در غم و دوری، عشقش به معشوق را نادیده نمیگیرد و دلهره و شوق دیدن او را همواره در دل دارد. در نهایت، او به زیباییهای جهان اشاره میکند و میگوید که هیچ موجودی مانند او در این دنیا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای کاش چشمان زیبایت را میدیدم، زیرا هیچ چیزی در جهان مثل آن پیدا نمیشود. نقش و نگار صورتت در دل و جانم حک شده است.
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق و خواست وصل تو از جان جدا و خسته شده است؛ جان نیز در آرزوی جمال تو از درد و غم به لب و نزدیکی به مرگ رسیده است.
هوش مصنوعی: دل شکستۀ من بارها خارهای دوری را تحمل کرده و هرگز از باغ ارتباط با تو، گلی نچیده است.
هوش مصنوعی: هیچکس مثل تو، که دلها را میرباید و بیرحم است، مانند یک پادشاهی است که از هر چیزی که در دست فقرا و نیازمندان است، بیخبر و فارغ است. نه دیدهام و نه شنیدهام که کسی به این شکل وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: آفرینش خداوند به گونهای است که هیچ کس مانند تو را خلق نکرده و تو با هنر و الماس وجودت، جلوهای بینظیر از او را به نمایش گذاشتهای.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو نمیدانی که این دل خسته از دوری تو، بدون هیچ هزینهای، غم را به جان خریده و به آن تقدیم کرده است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که چشمانم روی تو را دید، حس شوق در من ایجاد شد و به گونهای که دل و جانم را از آرزوی عشق تو پر کرد.
هوش مصنوعی: چشم نیمه خمار تو به من زل زده و من از درد جدایی، مانند ابرویت که اندکی خمیده است، تحت فشار هستم.
هوش مصنوعی: ای محبوب من، چشمانم برای یافتن زیباییهای دنیا در جستجو بودهاند و اکنون در میان همهی خوبیها، تو را برگزیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جان ما شرابی از جام تو کشیده
سرمست اوفتاده دل از جهان بریده
وی جان ما به یک دم صد زندگی گرفته
تا از رخت نسیمی بر جان ما وزیده
ای جان پاکبازان در قعر هر دو عالم
[...]
ای کعبه سپهرت، تا کعب پا رسیده
شرعت خطاب کرده، ای رکن کعبه دیده
در سایه نجیبت آن لاغر سبک پر
جان بال بر کشاده دل بال و پر بریده
آن عنکبوت هیئت چابک قدم گه کفش
[...]
ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده
دل رفته ما پی دل چون بیدلان دویده
دزدیده دل ز حسنت از عشق جامه واری
تا شحنه فراقت دستان دل بریده
از بس شکر که جانم از مصر عشق خورده
[...]
ای ترکِ ما گرفته پیوندِ ما بریده
آخر ز ما چه دیدی ای نور هر دو دیده
بی موجبِ گناهی از ما به خشم رفته
بازآ که در فراقت کارم به جان رسیده
آرام جان برفته ترکِ وفا گرفته
[...]
اشک چو لعل ریزد آن لب مرا ز دیده
در شیشه هرچه باشد از وی همان چکیده
باشد هنوز چشمم همچون مگس بر آن لب
گر عنکبوت بینی بر خاک من تنیده
از آب بر کشیده صورتگر آن ورق را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.