گفتم که میارید ز بازار بنفشه
تا خود بچند از لب جوبار بنفشه
گفتم [که] ز جوبار و ز بازار نشاید
آرند مگر از خط دلدار بنفشه
چون دید به گرد رخ او خط دلاویز
از شرم خطت گشت نگوسار بنفشه
از بوی سر زلف شکن بر شکن دوست
در خواب شده نرگس و بیدار بنفشه
از روی تعشّق که ببوسد کف پایت
با خاک ره از جان شده هموار بنفشه
تا بر سر او پای نهی ای بت دلخواه
بر خاک فتادست چنین خوار بنفشه
تا دسته گل دید به دست بت گلرخ
از دسته بدر رفت به یکبار بنفشه
سوسن شده آزاد وز چشمان تو نرگس
مست او به جهان گشته و هشیار بنفشه
هر چند که سر بر سر زانوی غمت هست
چون زلف مپیچان تو سر از بار بنفشه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.