تو را لبیست نگارا چو غنچه پرخنده
مرا سریست چو نرگس به پیش افکنده
نقاب از رخ خود برگشا که تا خورشید
شود ز تاب رخ روشن تو شرمنده
تنت ز درد مصون باد و دل ز غم آزاد
که نیست ذات شریفت به این دو ارزنده
منت ز جان شدهام بنده و خداوندان
نظر ز روی عنایت کنند بر بنده
هر آنکه روی تو را صبح و شام میبیند
یقین شدم که ورا دولتیست پاینده
نظر به جانب ما کن ز روی لطف دمی
که سال و ماه و شب و روز تست فرخنده
چو همدمم دم عیسیدم است گو یکدم
بدم که تا دو جهان گردد از دمش زنده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی معشوق پرداخته است. شاعر به زیبایی چهره معشوق اشاره میکند و او را مانند غنچهای پرخنده و نورانی میبیند که دلی شاد و روحی آزاد دارد. او از معشوق میخواهد که خود را نمایان کند تا نور و روشنیاش بر دیگران تأثیر بگذارد. شاعر همچنین به وابستگی خود به معشوق اذعان میکند و از او درخواست توجه دارد، چرا که هر لحظه ای که معشوق را میبیند، احساس خوشبختی میکند. در پایان، شاعر عشقش را بهقدری عمیق میداند که حتی یک دم از حضور معشوق را با ارزشتر از دو جهان میداند.
هوش مصنوعی: تو لبخند زیبایی داری که مانند غنچهای پر از شادی است و من هم سری دارم مانند نرگس که به جلو افتاده است.
هوش مصنوعی: چهرهات را از زیر پرده برمکشان تا نور خورشید از درخشش زیبایی تو شرم کند.
هوش مصنوعی: بدنت از درد دور باشد و دلت از غم آزاد، زیرا که وجود با ارزش تو شایسته هیچیک از این دو نیست.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبت خداوند، بندهای شدهام که از او منت دارم و امیدوارم که خداوند با مهربانی و نگاه لطفش به من نظر کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در صبح و شب چهرهٔ تو را میبیند، مطمئن شدم که او صاحبِ قدرتی پایدار است.
هوش مصنوعی: به ما نگاهی کن و با لطف یک لحظه به ما توجه کن، زیرا این زمانهای شاد و خوشبختی متعلق به توست.
هوش مصنوعی: وقتی رفیقم در کنارم است، مانند دم عیسی (پیامبر) است. حتی اگر لحظهای دور شوم، امیدوارم که آن دم، تا ابد دو جهان را زنده نگه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پناه زمرۀ دانش شکوه اهل هنر
که هست جان معانی به لفظ تو زنده
گر آیدش ز نهیب تو سنگ در دندان
شود کواکب پروین ز هم پراگنده
فضای دهر شود همچو گریه گوهر بار
[...]
مسیح اگر به نفس کرد مردهای زنده
بیا که مرده به می زنده می کند بنده
غلام همّت دهقان و دست و بیل ویام
که شاخِ رز بنشاندهست و بیخ غم کنده
مرا چه غم که ملامت کنند مدعیان
[...]
بنفشه چون سر زلف بتان سر افکنده
به پیش زلف تو نرگس ز جان شده بنده
نیازمند وصال توأم مرا بنواز
که نیست بنده مسکین به هجرت ارزنده
به جان تو که ازین بیشتر به درد فراق
[...]
منم که همت من جز خدا نمی جوید
خوشست همت عالی که باد پاینده
مرا به سایهٔ طوبی چه التفات بود
که هست سایهٔ من آفتاب تابنده
تو راست دنیی وعقبی مراست حضرت او
[...]
رسید مست من از می برخ گل افکنده
رخی و صد گل خوبی لبی و صد خنده
کلاله بسته و چون گل گشاده پیشانی
زرشک او مه تو چین بچهره افکنده
گشاده از مه ابرو چو حلقه کعبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.