گنجور

 
جهان ملک خاتون

گر کشم بار کسی هم بار تو

ور خورم خاری هم از گلزار تو

گر تو را از من فراغت حاصلست

چون فراغت باشدم از کار تو

یک نظر از لطف گر بر ما کنی

سرچه باشد جان کنم ایثار تو

دست بوسم زود و در پایت فتم

همچو دامن کوری اغیار تو

ای گل رنگین منم در صبحدم

از دل و جان بلبل بازار تو

تا به کی در بند دلداران بود

ای دل من جانم از پندار تو

گر ز من بارست بر خاطر ترا

ای عزیز من نخواهم بار تو

گرچه شادی بر غم حالم ولی

من شدم از جان و دل غمخوار تو

گرچه آزردی مرا از داغ هجر

من نخواهم در جهان آزار تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ای سراسیمه مه از رخسار تو

سرو سر در پیش از رفتار تو

ذره‌ای است انجم زخورشید رخت

نقطه‌ای است افلاک از پرگار تو

گل که باشد پیش رخسارت از آنک

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
قاسم انوار

نیستی غالب ولی پندار تو

می دهد بر باد کار و بار تو

اسیری لاهیجی

گشته جمله طالب دیدار تو

جان هر یک واقف اسرار تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه