مکن تو روی چو خورشید خود نهان از من
که در فراق برآمد دو صد فغان از من
روان به پای تو کردم دلی که بود مرا
قرار و صبر و خرد بستدی روان از من
چو سرو ناز اگر سوی باغ بخرامی
به جای زر به نثار قدت روان از من
صبا برو بر یار شکسته پیمانم
بپرس دلبر ما را به صد زبان از من
پس از سلام و تحیت چو بی شمار دهی
بگو بگوی خدا را به دلستان از من
که رفت تا تو برفتی قرار از دل ما
چراست آن رخ زیبا چنین نهان از من
گذشت عشق من و تو ز خسرو و شیرین
از آن زنند به هر کوچه داستان از من
به هجر روی تو بس ناتوان و مسکینم
ببرد عشق رخت طاقت و توان از من
چو نیست هیچ نصیبم ز شادی شب وصل
ملول من ز جهان در غم و جهان از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و فراق خود میگوید و از زیبایی معشوقش که از او پنهان شده، ناله میکند. او اشاره میکند که چطور عشق و زیبایی محبوبش، دل و روحش را متلاشی کرده و تمام آرامش و صبرش را از او گرفته است. شاعر از معشوق میخواهد که به یادش باشد و از روزهای خوشی که با هم داشتهاند، صحبت کند. او همچنین به این نکته اشاره میکند که جدایی از محبوبش او را بسیار ناتوان و ناراحت کرده و در این وضعیت هیچ امیدی به شادی ندارد. احساسات عمیق عاشقانه و درد فراق در این شعر به خوبی بیان شده است.
هوش مصنوعی: تو صورت خود را مانند خورشید از من پنهان نکن، زیرا در دوری تو دو صد فریاد از دل من برآمده است.
هوش مصنوعی: من دلی را که روزگاری آرامش و صبر و خرد را برایم به ارمغان میآورد، فدای تو کردم و حالا روح من از من جدا شده است.
هوش مصنوعی: اگر مانند سروی زیبا به سوی باغ بروی، به جای طلا، از عشق من تقدیم تو میشود.
هوش مصنوعی: برو ای نسیم به سوی یارم که دلش شکسته است و از او بپرس که من چقدر با زبانهای مختلف از او عشق میورزم و به او فکر میکنم.
هوش مصنوعی: پس از سلام و احترام، وقتی فراوانی و خوبیها را به کسی تبریک گفتی، بگو که خداوند را به دل دوست بگویید و محبت من را منتقل کنند.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، آرامش از دل ما رخت بربست. چرا این چهره زیبا اینقدر از من پنهان است؟
هوش مصنوعی: عشق من و تو از داستان معروف خسرو و شیرین گذشته است، به طوری که در هر کوچه و خیابان از آن صحبت میشود و داستان ما را به یاد میآورند.
هوش مصنوعی: از دوری روی تو بسیار ضعیف و بیچاره شدهام، عشق تو نیروی من را گرفت و مرا بیطاقت کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ خوشیای از لحظههای وصال به من نمیرسد، من از دنیا خستهام و در غم به سر میبرم، در حالی که جهان نیز از من بیخبر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که باشد آنکه رساند ز راه لطف و کرم
رسالتی بجناب خدایگان از من
کراست قدرت آن کین سخن فرو خواند
بسمع اشرف سردار شه نشان از من
امیر عالم عادل که به ز مدحت او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.