برآ به بام و رخت همچو شمع خاور کن
ز آفتاب رخت عالمی منوّر کن
ز حلقه ی دهنت چرخ حلقه در گوشست
بیا به لطف و فصاحت جهان مسخّر کن
شبی به کلبه احزان ما درآی از لطف
دماغ جان من از لطف خود معنبر کن
تو شمع مجلس انسی به عنبر آکنده
ز وصل خویش شبستان ما معطّر کن
به دور لعل لبت آب زندگانی چیست
بگو به کوی تو بنشین و خاک بر سر کن
دلا اگر شبکی وصل دوست می طلبی
ز دیده اشک چو سیماب و روی چون زر کن
اگر تو خسرو عشقی به دور دلبر ما
مجوی جز لب شیرین و ترک شکّر کن
ز جور لشگر حسنت بیان کنم شرحی
تو شاه کشور حسنی ز بنده باور کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با مضامین عاشقانه و تمثیلی به توصیف زیباییها و جذابیتهای معشوق میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که با حضورش زندگی را روشن کند و دلهای اندوهگین را شاداب سازد. او به زیباییهای ظاهری و معنوی معشوق اشاره میکند و خواهان وصل و نزدیکی به اوست. همچنین شاعر اهمیت عشق و زیبایی را در زندگی بیان میکند و از معشوق میخواهد تا زندگی را با عطر محبت و خوشی پر کند. در نهایت، او خود را به عنوان بندهای از عشق معشوق معرفی میکند.
هوش مصنوعی: برو بر بلندی و لباس خود را مانند شمع صبحگاه روشن کن، تا چهرهات به اندازهای درخشان شود که جهانی را روشن کند.
هوش مصنوعی: ز دهان تو سخنانی زیبایی و دلنشینی بیرون میآید، بیایید با کلام شیرین و فصاحت خود، دنیا را تحت تأثیر قرار دهیم.
هوش مصنوعی: شبی به خانه غمهایمان بیا و از روی لطف، جان و روح مرا با مهربانی خود پر کن.
هوش مصنوعی: تو روشنایی مجلس ما هستی و عطر وجودت مانند عنبر فضا را پر کرده است. با وجود خود، شبستان ما را معطر کن.
هوش مصنوعی: زندگی و خوشیها در نزدیک لبهای تو نهفته است، پس بیتوجهی کن و خود را به خاطرِ عشقِ تو، در غم و خاکِ کوی تو قرار بده.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر در پی وصل و نزدیکی با دوست هستی، باید چون مروارید اشک بریزی و چهرهات را چون طلا زیبا کنی.
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق ما شیدا هستی، به دنبال دلبر ما نباش. تنها لب شیرین او و نرمی او را دریاب.
هوش مصنوعی: از ظلم لشکر زیباییات، میخواهم داستانی بگویم. تو ای پادشاه زیبا، به من که بندگانت هستم، ایمان بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز در در آ و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز
پیالهای بدهش گو دماغ را تر کن
به چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جان
[...]
ز در درآ و شبستان ما منور کن
دماغ مجلس روحانیان معطر کن
دمید صبح، سر از خواب بیخودی برکن
ز اشک گرم می آتشین به ساغر کن
مشو چو قطره شبنم گره درین گلزار
تلاش صحبت آن آفتاب انور کن
مبر به کوی خرابات دردسر زنهار
[...]
ز در درا و شبستان ما منور کن
هوای مجلس روحانیان معطر کن
ستاره شب هجران نمیفشاند نور
به آفتاب رخت روز ما منور کن
برون خرام و برافروز عالمی ز رخت
[...]
به سعی در طلبش راه جستجو سر کن
می دگر ز گداز نفس به ساغر کن
حدیث ریختن خونم از تو کس نشنید
از این شراب برای شگون لبی تر کن
به سینه داغ تو زان بیشتر که نیک شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.