این خراب آباد دل معمور کن
ماتم هجران به وصلت سور کن
جرعه ای لعلش بنوش و مست شو
همچو نرگس چشم خود مخمور کن
پشت کن بر گفت و گوی مدعی
روی بر روی بت منظور کن
صورت اخلاص من پوشیده نیست
چشم بد یارب ز حسنش دور کن
همچو لاله دل بسوز و روی دل
چون گل زرد از غمش رنجور کن
ای عزیز من که گفتت بنده را
دایماً از وصل خود مهجور کن
گر به دارت می زند زان دم مزن
چشم دل بر حالت منصور کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رو تو غیر حق ز جسمت دور کن
بعد از آنی خانهات پر نور کن
لطف کن این نیکوی را دور کن
من نخواهم چشم زودم کور کن
غیر محبوب از دل خود دور کن
بگذر از ظلمت هوای نور کن
سد خود را از ره خود دور کن
وز وصالش جان ودل پر نور کن
دیو و دد از خانه دل دور کن
بعد از آن آن خانه را پر نور کن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.