چو با مهر رخ او آشناییم
چرا ای جان و دل از تو جداییم
تو سلطانی نظر کن سوی درویش
چو در کوی وصال تو گداییم
نه مرد عشق بازار تو بودیم
چه گونه با فراق تو برآییم
به خاک آستانت تشنه جانیم
به جست و جوی تو سرگشته ماییم
ز روی لطف کن در ما نگاهی
اگرچه چاکری را می نشاییم
بگو ای نور چشمم تا که رایی
ز روی بندگی چون ما تراییم
چرا بیگانگی ورزی تو با ما
چو از جان در جهانت آشناییم
چو دوران را ثباتی نیست محکم
بیا تا یک زمانک خوش برآییم
سعادت گر دهد یاری به وصلت
چو اقبال از در دولت درآییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و عمیق شخصی اشاره دارد که عاشق به معشوق خود ابراز میکند. شاعر از جدایی و فراق مینالد و به دلدادگی خود نسبت به معشوق اشاره میکند. او از مقام و منزلت معشوق سخن میگوید و درخواست توجه و نگاهی از سوی او دارد. شاعر تأکید میکند که اگرچه در مقام درویش و بنده است، اما با عشق و ارادت خود آماده است تا در کنار معشوق باشد. او میخواهد که معشوق نسبت به او بیتوجهی نکند، زیرا آنها با هم پیوندی عمیق و آشنا دارند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که زمان آرامش و ثباتی ندارد و باید از لحظات خوش بهرهبرداری کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که با زیبایی چهرهاش آشنا هستیم، چرا ای جان و دل، از تو دوریم؟
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، با نگاهی به درویش، قدری از لطف و کرم خود را نثار کن، چرا که در گنجینه عشق تو، ما گدایان به عشق تو هستیم.
هوش مصنوعی: ما نه آن گونه افرادی هستیم که در عرصه عشق تو حضور داشته باشیم، پس چگونه میتوانیم با جدایی تو کنار بیاییم؟
هوش مصنوعی: ما در پی تو هستیم و مانند افرادی که تشنهاند، به درگاه تو میآییم و دلمان به ستایش و طمع محبت تو میتپد.
هوش مصنوعی: لطفاً به ما نگاهی بینداز، حتی اگر فقط برای یک لحظه باشد، چون همواره در خدمت شما هستیم.
هوش مصنوعی: بگو ای نور چشمانم، آیا میتوانیم همچون ما که به بندگی تو سر تعظیم فرود میآوریم، نگاهی به تو داشته باشیم؟
هوش مصنوعی: چرا با ما دوری میکنی در حالی که ما برای تو مانند جانت آشنا و عزیزیم؟
هوش مصنوعی: چون زندگی و زمان دائماً در حال تغییر و ناپایداری است، بیایید که در یک لحظه کوتاه با هم خوش باشیم و از لحظات خوب بهره ببریم.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی به ما کمک کند و تقدیر با ما همراه شود، ما نیز به دروازهی موفقیت و بهرهمندی وارد خواهیم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که ما بیچارگان تو خداییم
همیدون ز امتان مصطفاییم
بیا سوته دلان گردهم آئیم
سخنها واکریم غم وانمائیم
ترازو آوریم غمها بسنجیم
هر آن سوته تریم وزنین تر آئیم
دگر ره گفت ما اینجا چرائیم
کجا خواهیم رفتن وز کجائیم
توئی گیرنده و میرنده مائیم
توئی سلطان و ما مشتی گدائیم
چو ما از حرف خود در تنگناییم
چرا چیزی دگر بر وی فزاییم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.