گنجور

 
جهان ملک خاتون

بس بگردید و بس بگردد هم

چرخ سرگشته و نگردد کم

دیده بگشا که آسیای فلک

نیست هرگز قرار او یک دم

شاد دارد دلی ولیکن از او

کس نکردست حاصل الاّ غم

نیش او بیشتر ز نوش بود

بر دل کس نمی نهد مرهم

یک زمان با تو مهربان باشد

باز گردد مزاج او در دم

چه شکایت کنم ز بی مهریش

که فزودست درد بر دردم

دم فروشد مرا ز غصّه دور

کس نفس چون زند بگو در دم

حال من در جهان چو زلف بتان

نیک شوریده است و رفته بهم

یک زمان غم ز خاطرم نرود

کم نکرد از دو چشم بختم نم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

از تو خالی نگارخانهٔ جم

فرش دیبا فگنده بر بجکم

عنصری

از گهر گرد کردن بفخم

نه گهر چید هیچکس نه درم

مسعود سعد سلمان

نیست گشت از هوای خود عالم

جز به مدح تو بر نیارد دلم

حشمتت در جهان فکند آواز

همتت بر فلک نهاد قدم

محمدت را ستوده رای تو جفت

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

موکب جشن خاص شاه عجم

اندر آمد به ساحت عالم

چتر میمون ماه پیکر او

سایه گسترده بر بنی آدم

پی آن بر ملک مبارک باد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
سنایی

دوش چون صبح بر کشید علم

شد جهان از نسیم او خرم

روشنی آمد از عدم به وجود

تیرگی از وجود شد به عدم

شب دیجور شد ز روز جدا

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۳۳ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه