گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

تا چند زنی تیغ جفا بر دل ریشم

زین بیش نماندست مرا طاقت نیشم

رحمی بکن و بر من دل خسته ببخشای

وز دل نمک جور از این بیش مریشم

دل را به غم عشق رخت دادم و عمریست

تا از غم دیدار تو بیگانه ز خویشم

مهرم به دلت کم شد و عشقت به دلم بیش

غافل مشو ای دوست چنین از کم و بیشم

استاد غم عشق تو را نیست جز این کار

کاو نقش خیال تو نهادست به پیشم

روی تو مرا قبله و ابروی تو محراب

اینست همه دینم و آنست همه کیشم

ملجای جهان نیست بجز درگه لطفت

زنهار به خواری تو مران از در خویشم