گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرانشان

وز آن جا سپه سوی مکران کشید

چو آگاهی از وی به مکران رسید

سپهدار مکران دگر باره باز

فزون کرد و هرچیز آورد باز

پذیره شدش پیش و بردش همه

ز دیبای چین و ز تاری رمه

وز آن خوردنیها که از پیش برد

فزون برد و از خانه ی خویش برد

همی داشت یک ماه مهمان شاه

به بزم و به گوی و به نخچیرگاه

سر ماه برخاست آواز نای

پرستنده ای داشت برده سرای

بشد شاه مکران دو منزل به راه

گرفت و بکشتش بداندیش شاه

به تاراج دادش همه کاخ و گنج

نه شرم از خدای و نه پاداش رنج

یکی آتش از پیش او برفروخت

نژادش سراسر به آتش بسوخت

به نوشان سپرد افسر و تخت اوی

نگون کرد یکبارگی بخت اوی

ز پرده ببرد آن که بودش پسند

چنین کرد پاداش آن مستمند