همی راند تا کوه شد بر دو شاخ
برآمد به خشکی و جای فراخ
چو شهر و زمین دید و دشت آتبین
نهاد آن سر تا جور بر زمین
به رخساره خاک سیه را پسود
بسی پیش یزدان نیایش نمود
همی گفت کای برتر از آفتاب
تویی آفریننده ی خاک و آب
به فرمان توست آب دریا و باد
چنین آفرینش تو دانی نهاد
سپاس از تو دارم که ما بی گزند
ز دریا گذشتیم و کوه بلند
فراوان به درویش بخشید چیز
به ملّاح فرتوت و یارانش نیز
همه خوردنیها کز او بازماند
بدو داد و برگشت و کشتی براند
به طیهور نامه فرستاد شاه
که بگذاشتیم ایمن این ژرف راه
ز دریا به خشکی رسیدیم شاد
ز ملّاح خشنود و بی غم ز باد
برآمد مرا این یکی آرزوی
به فرّ جهاندار آزاده خوی
امیدم چنان کآرزویی دگر
برآید به فرّ شه تاجور
چو آن مردمان را گسی کرد شاه
به دریا کنار اندر آمد ز راه
برآورد خیمه در آن مرغزار
یکی دشت مانند خرّم بهار
همه سبزه و جوی و آب روان
یکی جایگاه از در خسروان
بهاران و نخچیر بسیار بود
در و دشت مانند گلزار بود
از آن شهرها پیش شاه آمدند
ستایشگر و نیکخواه آمدند
هر آن کس که شد پیش بنواختش
ز نوئین همه میهمان ساختش
همی کرد هر کس خرید و فروخت
ز شادی رخ مردمان برفروخت
گیا دید و جایی خنک دید شاه
درنگی شد آن جایگه چارماه
فرستاد بر کوه پنجاه مرد
دلیران ایران، سران نبرد
نهان تا برون ناید آوازشان
ندارد کس آگاهی از رازشان
سه تن را فرستاد از آن روی کوه
یلان و دلیران دانش پژوه
بدان تا به دانش بدانند راه
که چون است راه سرافراز شاه
شتابان دویدند بر کوه قاف
چو بر شاخ گل بچّه ی زندواف
چنان کوه با رنج بگذاشتند
ز هامون یکی راه برداشتند
شب و روز پویان و ترسان ز راه
ز که و ز هامون و هر جایگاه
به ماهی شدند آن دلیران برون
به بلغار کآن را تو خوانی برون
که پیوسته با مرز سقلاب بود
در و دشت او سبزه و آب بود
در آن مرز یک ماه رفتند باز
بدیدند شهر و نشیب و فراز
به دریا رسیدند مردان شاه
ندیدند از آن پیشتر نیز راه
بر آن مرز مردم چو آرام کرد
دمندان مرآن آب را نام کرد
سوی آتبین بازگشتند زود
نشانی بدادند از آن سو که بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره یک سفر دریایی به کوهستان و ورود به سرزمینهای جدید است. فردی که سفر را رهبری میکند، پس از عبور از دریا و رسیدن به خشکی، خداوند را ستایش کرده و برای نعمتهایش شکرگزاری میکند. او به ملاح و یارانش کمک کرده و چیزهای زیادی به آنها میدهد. با خوشحالی به درگاه خداوند به خاطر رسیدن به مقصد ایمن نامه مینویسد و از آرزوهای خود برای آینده میگوید.
پس از آن، مردان به فرمان شاه به جستجوی راههای جدید میروند و چندین روز در مسیر هستند تا به مناطق تازهای برسند. نهایتاً، آنها به منطقهای با آب و هوای مناسب و طبیعت زیبا میرسند و با بررسی مسیرها به شناخت یلها و دلاورانی میپردازند که در آن نواحی زندگی میکنند. این سفر به نمایشگر قدرت و دانش رهبری باغیرت است که در پی فتح سرزمینهای جدید و یاری به مردمانش است.
هوش مصنوعی: به آرامی پیش رفت تا اینکه به قله کوه رسید و در آنجا بر روی دو شاخ درختی ایستاد، جایی خشک و وسیع را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که شهر و زمین و دشت آتشین را مشاهده کرد، آن سر را به نشانهٔ نارضایتی بر زمین نهاد.
هوش مصنوعی: بر چهرهاش غم و اندوه فراوانی دیده میشود، ولی با این حال برای پروردگارش دعا و نیایش میکند.
هوش مصنوعی: او میگوید: ای کسی که از آفتاب بالاتر هستی، خالق خاک و آب تویی.
هوش مصنوعی: آب دریا و باد به اراده تو هستند و این آفرینش، نشاندهندهی قدرت و دانایی توست.
هوش مصنوعی: از تو سپاسگزارم که ما بدون هیچ آسیبی از دریا عبور کردیم و به قله کوه بلند رسیدیم.
هوش مصنوعی: او به درویش، چیزهای زیادی اهدا کرد، همچنین به ملّاح پیر و دوستانش نیز کمک کرد.
هوش مصنوعی: همه چیزهایی که از او جدا شده بودند، به او داده شد و سپس به سمت او بازگشتند و او را یاری کردند.
هوش مصنوعی: شاه نامهای به طیبور فرستاد و در آن اعلام کرد که ما این مسیر عمیق را به سلامت پشت سر گذاشتیم.
هوش مصنوعی: ما از دریا به خشکی رسیدیم و از ملّاح خوشحال و بیغم هستیم، چون باد نیز با ما همراه بود.
هوش مصنوعی: یکی از آرزوهایم این است که به مقام و جایگاه بالایی در دنیا دست یابم و از آزادی و شرافت برخوردار باشم.
هوش مصنوعی: امید من به قدری زیاد است که آرزویی دیگر به حقیقت بپیوندد، مانند تاجی بر سر شاه.
هوش مصنوعی: با دستور شاه، آن مردمان به کنار دریا رفتند و وارد شدند.
هوش مصنوعی: در یک دشت زیبا و شاداب، خیمهای برپا شده است که مانند بهار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تمام طبیعت، از سبزهها و جویها و آبهای روان، در یک مکان به هم پیوستهاند و به نوعی نمایشدهندهی زیبایی و شکوه پادشاهی هستند.
هوش مصنوعی: بهار و شکوفایی در دشت و مزار زیاد بود و طبیعت به زیبایی گلزار شبیه شده بود.
هوش مصنوعی: مردم از آن شهرها به حضور شاه آمدند تا او را ستایش کنند و نیکیها و خیرخواهیهای خود را نشان دهند.
هوش مصنوعی: هر کسی که با مهربانی و محبت به دیگران رفتار کند، همه را مهمان خود میسازد و در دلشان جا میگیرد.
هوش مصنوعی: هر کس در کار خرید و فروش مشغول بود، از خوشحالی چهرهاش همچون خورشید درخشان میشود.
هوش مصنوعی: گیاهان را دید و جایی خنک را مشاهده کرد، بنابراین شاه لحظهای درنگ کرد و آن مکان را چهار ماه باقی ماند.
هوش مصنوعی: پادشاه پنجاه جنگجوی شجاع از ایران را به کوه فرستاد تا در میدان نبرد آماده شوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که صدای آنها به گوش کسی نرسد، هیچکس از رازهای آنها باخبر نخواهد شد.
هوش مصنوعی: سه نفر را از میان دلاوران و دانشمندان برای مقصودی خاص به سوی کوه فرستادند.
هوش مصنوعی: بدان که تنها با علم و دانش میتوان راه صحیحی را شناخت، بهویژه زمانی که آن راه منجر به سرافرازی و موفقیت میشود.
هوش مصنوعی: با سرعت و شتاب به سمت کوه قاف دویدند، مانند بچهای که بر روی شاخ گل بازی میکند و میجهد.
هوش مصنوعی: کوه را با زحمت از جایی دور برداشتند و یک مسیر جدید باز کردند.
هوش مصنوعی: شب و روز در تلاش و در اضطراب هستند، نمیدانند که از چه کسی یا چه چیز بیخبرند و در هر مکان به دنبال آگاهی و امنیت هستند.
هوش مصنوعی: دلیران به سرزمینی به نام بلغار میروند.
هوش مصنوعی: در هر جا که مینگری، سبزه و آب وجود دارد و دشتهای سرسبز در کنار هم قرار دارند، که نشاندهنده حیات و زیبایی طبیعت است.
هوش مصنوعی: در آن سرزمین یک ماه رفتند و دوباره به تماشای شهر و ویژگیهای آن، از جمله بلندیها و پستیها پرداختند.
هوش مصنوعی: مردان شاه به دریا رسیدند و قبل از این هیچ راهی را ندیدند.
هوش مصنوعی: به محض اینکه مردم در آن سرزمین آرامش یافتند، دلیران آن منطقه نیز به آب نامی بخشیدند.
هوش مصنوعی: آنها به سرعت به سوی آتش برگشتند و نشانی از آن طرف که بودند، ارائه کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.