از آن آتبین شادمان گشت سخت
جهان تیره گون گشت و بربست رخت
برون کرد پس جامه ی شاهوار
چو بازارگانان برآراست کار
همه شب همی تیز راندی و روز
فرود آمدی شاه لشکر فروز
به پرهیز خود را همی داشتند
همه مرز سقلاب بگذاشتند
رسیدند نزدیک دریای ژرف
خزان آمد و کوه بگرفت برف
چو بازارگانان بسیار ساز
ز سقلاب و بلغار گشتند باز
همه پیش دریا کشیدند رخت
به نزدیک آن شاه پیروز بخت
جهانجوی از ایشان سه کشتی خرید
به دریا درافگند و ره درکشید
همی راند پیوسته با آن گروه
زمانی ز رفتن نیامد ستوه
ز دریا برون شد به مرز خزر
نیارست بودن در آن دشت و در
دگر باره اسمه ز آن جا بجست
به دریای گیلان شد و در نشست
همی راند کشتی سه هفته فزون
به نزدیک آمل چو آمد برون
به بیشه درون رفت و پنهان ببود
از این زندگانی نگویی چه سود
اگر بد همان بودی اندر زمین
که آمد به روی گزین آتبین
همانا نماندی کسی بی گزند
نه کم سایه مردم نه شاه بلند
چه سخت است جان و تن آدمی
که از رنج و سختی نیابد کمی
ز بد، بی گمانی گریزنده به
همی با هزاران بلا زنده به
که خویشی ندارد کسی با خدای
نه آسانی افزون به دیگر سرای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، شخصیت آتبین از شادی و پیروزی برخوردار میشود و با اهالی شهر به سمت دریا سفر میکند. او لباس شاهانهاش را برمیدارد و مانند بازرگانان کارش را سامان میدهد. در راه، شب و روز تلاش میکند و سرانجام به دریا میرسد. پس از مدتها سفر، به مرز خزر و سپس دریای گیلان میرسد و سه کشتی خریداری کرده و در دریا روانه میشود. پس از چند هفته، به نزدیکی آمل میرسد و در جنگلی پنهان میشود. در نهایت، نویسنده به مشکلات و رنجهای زندگی انسان اشاره میکند و یادآور میشود که در این دنیا هیچکس از مصائب در امان نیست و هیچکس نمیتواند به خدا نزدیک شود.
هوش مصنوعی: از آن آتش، جهان شاد و روشن شد و تاریکیها کنار رفت و وسایل زندگی آماده شدند.
هوش مصنوعی: او مانند بازرگانان، لباس مجلل و سلطنتی خود را درآورد و کارهایش را تنظیم کرد.
هوش مصنوعی: هر شب با سرعت و کوشش به جلو میرفتی و در روز، در کنار فرمانده لشکر مستقر میشدی.
هوش مصنوعی: همه از خودمراقبتی و پرهیز به خوبی پیروی میکردند و مرزهای نیروی قوی را پشت سر گذاشتند.
هوش مصنوعی: به نزد دریای عمیق رسیدند و فصل پاییز فرارسید و برف کوهها را پوشاند.
هوش مصنوعی: وقتی که بازرگانان به تعداد زیاد از سرزمینهای مختلف مانند سقلاب و بلغار برگشتند.
هوش مصنوعی: همه به نزد دریا رفتند و خود را به آن سلطان موفق و پیروز نزدیک کردند.
هوش مصنوعی: جهانجوی سه کشتی از آنها خرید و به دریا انداخت و به راهی که میخواست، رفت.
هوش مصنوعی: او همواره با آن گروه به سفر میرفت و هرگز از رفتن خسته نمیشد.
هوش مصنوعی: از دریا بیرون آمد و به مرز خزر رسید، اما نتوانست در آن دشت و زمین بماند.
هوش مصنوعی: او دوباره نامی از آن جا جستجو کرد و به دریای گیلان رفت و در آن جا ساکن شد.
هوش مصنوعی: کشتی به مدت سه هفته در حال حرکت بود و وقتی به نزدیکی آمل رسید، از آب خارج شد.
هوش مصنوعی: به جنگل رفت و پنهان شد، چون از زندگی نمیتوان گفت چه فایدهای دارد.
هوش مصنوعی: اگر آن چیزهایی که بد هستند، همانطور که در زمین دیده میشوند، در آتش سوزانده شوند، به همین شکل هم در زندگی انتخاب میشوند.
هوش مصنوعی: بسیاری در زندگی دچار آسیب و مشکلات میشوند، نه فقط افراد عادی بلکه حتی بزرگترین شخصیتها نیز از این گزندها در امان نیستند.
هوش مصنوعی: زندگی انسان پر از درد و زحمت است و این سختیها هرگز کمتر نمیشوند.
هوش مصنوعی: از شر و بدیها به طور قطع دوری کن، زیرا با وجود هزاران مشکل و دردسر، همچنان باید زندگی کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس در نزد خداوند خویشاوندی ندارد و راحتی در دیگر دنیا بیشتر از اینجا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.