گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرج میرزا

نَعوذُ بِاللَّه از آن قطره‌های دیدهٔ شیخ

چه خانه‌ها که از این آبِ کم خراب کند

شنیده‌ام که به دریای هند جانوری است

که کسب روزی با چشم اشک یاب کند

به ساحل آید و بی‌حس به روی خاک افتد

دو دیده خیره به رخسارِ آفتاب کند

شود ز تابشِ خور چشم او پر از قی و اشک

برای جلبِ مگس دیده پر لعاب کند

چو گشت کاسۀ چشمش پر از ذُباب و هَوام

به هم نهد مژه و سر به زیرِ آب کند

به آبِ دیدهٔ سوزنده‌تر ز آتشِ تیز

تنِ ذُباب و دلِ پشّه را کباب کند

چو اشک این حیوان است اشکِ دیدهٔ شیخ

مرو که صید تو چون پشّه و ذُباب کند

 
 
 
حافظ

دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد

نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد

عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش

که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند

[...]

جامی

چو ترک سرکش من پای در رکاب کند

کرشمه بر مه و جولان بر آفتاب کند

فراز خانه زین جا نکرده گرم هنوز

هزار خانه صبر و خرد خراب کند

چگونه لذت تیغش چشم که در دم قتل

[...]

امیرعلیشیر نوایی

گلی که شرح غمم پیش او صبا بکند

خوشست یک بیکش گر چو من ادا بکند

ز غمزه تو نیاید طریق دلجویی

جز اینکه قصد دل زار مبتلا بکند

به تندخویی آن مست بین که زاید تیغ

[...]

اهلی شیرازی

سفیده دم که صبا بوی مشگ ناب کند

شمیم گل دل ریش مرا خراب کند

چگونه دل نکشد سوی گلستان امروز

که غنچه خمیه زند سنبلش طناب کند

بباغ فاخته کوکو زند همی یعنی

[...]

هلالی جغتایی

چو ترک من هوس مجلس شراب کند

هزار عاشق دل خسته را کباب کند

خراب چون نشوم از کرشمهای کسی

که در کرشمه اول جهان خراب کند؟

شدم ز حسرت او در نقاب خاک و هنوز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه