گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ایرج میرزا

دانی که چرا طفل به هَنگامِ تَوَلّد

با ضَجّه و بی تابی و فریاد و فَغان است

با آن که بَرون آمده از مَحبَسِ زه دان

و امروز در این عرضۀ آزادِ جهان است

با آن که در آن جا همه خون بوده خوراکش

وین جا شِکَرَش در لب و شیرَش به دهان است

زان است که در لوحِ اَزَل دیده که عالم

بر عالمیان جایِ چه ذُل و چه هَوان است

داند که در این نَشئه چه‌ها بر سرش آید

بیچاره از آن لحظۀ اوّل نِگران است