دانی که چرا طفل به هَنگامِ تَوَلّد
با ضَجّه و بی تابی و فریاد و فَغان است
با آن که بَرون آمده از مَحبَسِ زه دان
و امروز در این عرضۀ آزادِ جهان است
با آن که در آن جا همه خون بوده خوراکش
وین جا شِکَرَش در لب و شیرَش به دهان است
زان است که در لوحِ اَزَل دیده که عالم
بر عالمیان جایِ چه ذُل و چه هَوان است
داند که در این نَشئه چهها بر سرش آید
بیچاره از آن لحظۀ اوّل نِگران است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات و نگرانیهای یک کودک در هنگام تولد است. شاعر میگوید که کودک با وجود اینکه از دنیای محدود رحم خارج شده و به دنیای آزاد آمده، اما با ناله و فریاد به دنیا میآید. او گرچه در رحم تنها تغذیهاش خون بوده، اما اکنون شیر و چیزهای شیرین را تجربه میکند. دلیل نالهاش این است که در عالم ازلی دیده که زندگی چه دشواریهایی دارد و میداند که در این دنیا مشکلات و نگرانیهای زیادی در انتظارش است. از همین رو، از همان لحظهی اول نگران و بیتاب است.
هوش مصنوعی: میدانی چرا نوزاد هنگام تولد با گریه و بیقراری و فریاد به دنیا میآید؟
هوش مصنوعی: با اینکه از زندان زهدان خارج شده و امروز در جهان آزاد قرار دارد،
هوش مصنوعی: اگرچه در آنجا همه چیز به خون آغشته بوده، در اینجا او شکر را بر لب و شیر را در دهان دارد.
هوش مصنوعی: از این روست که در لوحِ ازل مشاهده کردهام که دنیا برای انسانها چه ذلتی و چه خفتی دارد.
هوش مصنوعی: او میداند که در این زندگی چه مشکلاتی بر سرش خواهد آمد و از همان لحظه اولیه، نگران است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا هست جهان دولت سلطان جهان است
وز دولت او امن زمین است و زمان است
عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است
جودش سبب زندگی پیر و جوان است
از دولت او در همه آفاق دلیل است
[...]
آنی که به تو دیده دولت نگران است
ذات تو پسندیده سلطان جهان است
هستی تو جهان را به کفایت چو عطارد
شاید که ترا مرکز معمور نشان است
کز سنبله مخصوص شرف گشت عطارد
[...]
خاصیت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچیز که گویند نه آن است
برتر ز صفات خرد و دانش و عقل است
بیرون ز ضمیر دل و اندیشهٔ جان است
بینندهٔ انوار تو بس دوخته چشم است
[...]
گر پردۀ هستیت بسوزی به ریاضت
بیرون شوی زین ورطه که این خلق در آن است
پنهان شوی از خویش و ز کونین بیکبار
بر دیدۀ تو این سر آنگه بعیان است
این عالم نفی است، در اثبات توان دید
[...]
در شهر بگویید چه فریاد و فغان است
آن سرو مگر باز به بازار روان است
قومی بدویدند به نظاره رویش
وان را که قدم سست شد از پی نگران است
در هر قدمش از همه فریاد برآمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.