گنجور

 
اقبال لاهوری

ما که افتنده‌تر از پرتو ماه آمده‌ایم

کس چه داند که چسان این همه راه آمده‌ایم

با رقیبان سخن از درد دل ما گفتی

شرمسار از اثر ناله و آه آمده‌ایم

پرده از چهره برافکن که چو خورشید سحر

بهر دیدار تو لبریز نگاه آمده‌ایم

عزم ما را به یقین پخته ترک ساز که ما

اندرین معرکه بی خیل و سپاه آمده‌ایم

تو ندانی که نگاهی سر راهی چه کند

در حضور تو دعا گفته به راه آمده‌ایم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode