سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
راه چو مار می گزد گر نروم بسوی تو
سینه گشاده جبرئیل از بر عاشقان گذشت
تا شرری به او فتد ز آتش آرزوی تو
هم بهوای جلوه ئی پاره کنم حجاب را
هم به نگاه نارسا پرده کشم بروی تو
من بتلاش تو روم یا به تلاش خود روم
عقل و دل نظر همه گم شدگان کوی تو
از چمن تو رسته ام قطرهٔ شبنمی ببخش
خاطر غنچه وا شود کم نشود ز جوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به عمق احساسات عاشقانه و تلاش برای دستیابی به معشوق اشاره میکند. او از سختیهای راه و عذابهای ناشی از جستجوی معشوق صحبت میکند و نشان میدهد که حتی در شرایط دشوار، عشق او را به جلو میبرد. همچنین به زیبایی حضور معشوق و اثرات آن بر دل و عقل عاشق پرداخته و در نهایت آرزو دارد که از باغ محبت معشوق، فقط یک قطره عشق دریافت کند. این اشعار عواطف عمیق و پیچیده عاشقانه را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: زندگی سختیها و دردهای زیادی دارد و در این میان، جستجوی تو باعث لذت من میشود. اما همچنان که گرگ در کمین است، خطرات و مشکلات نیز وجود دارند و اگر به سمت تو نروم، نمیتوانم از آنها دور شوم.
هوش مصنوعی: جبرئیل با دل باز و گشاده، به سمت عاشقان عبور کرد تا شعلهای از آتش خواسته و آرزوی تو را به خود بگیرد.
هوش مصنوعی: گاهی برای نمایش زیبایی و جلوهات از حجاب و پردهها میگذرم و گاهی هم به خاطر عدم درک درست، سعی میکنم چهرهات را بپوشانم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که آیا باید به دنبال تو بروم و تلاش کنم یا بر اساس نیروی خودم پیش بروم. عقل و دل هر دو در جستجوی گمشدگان در مسیر تو هستند و از اینرو، همه چیز تحت تأثیر عشق و توجه به تو قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: من از چمن تو جدا شدهام، اما لطفاً یک قطرهٔ شبنم به من بده تا دل غنچه باز شود و از جوی تو کم نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیست گشاده چشم من جز به خیال روی تو
بسته کس نشد دلم جز به شکنج موی تو
هر سحری چو بیدلان آیم و بر تو بنگرم
از پی آنکه شد مرا فال خجسته روی تو
پیش من آ که ساعتی با تو مگر دمی زنم
[...]
گر به خطا کنم نگه یک سر مو به روی تو
باد مرا بدین گنه روی سیه چو موی تو
بود دلم ز غصه خون شوق تو برد ازو سکون
همدم اشک لاله گون روی نهاد سوی تو
گه به من گدا خوشی گاه ز من جدا خوشی
[...]
ز جور مدعی گویم که کم آیم بکوی تو
ولی بی اختیارم شوق می آرد بسوی تو
اگر مهر تو و بخت من بد روز این باشد
ز دنیا بایدم رفتن بداغ آرزوی تو
ندارم طاقت نادیدنت هرچند میدانم
[...]
آمده نو به شحنگی در دلم آرزوی تو
منصب پاسبانیم داده به گرد کوی تو
چیست اشاره چون زیم حکم چه میکند بگو
در بد و نیک عشق من رد و قبول خوی تو
پای فرشته چون مگس برده فرو در انگبین
[...]
همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو
جذبه شوقم آورد، رقصکنان به کوی تو
با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفتوگوی تو
بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.