نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی
راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی
حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی
مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی
نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی
ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نکات عمیق فلسفی و روحانی اشاره دارد. شاعر به نقد ضعفها و تصورات نادرست انسانها میپردازد و میگوید که نباید به تقاضاهای ظاهری و دنیوی توجه کرد. او به سالک راه توصیه میکند که به خود نپردازد و به حقیقت غوطهور شود. در ادامه، به قدرت و اراده مردان غیور اشاره میکند و از ناپایداری و کمحجمی خواستهها صحبت میکند. شاعر در نهایت به زیبایی و لذتهای روحانی اشاره میکند و از نیکویی و بیپروایی آسمان سخن میگوید. این قطعه به جستوجوی معنی و ارزشهای عمیقتر زندگی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه تو، تمام گناهان و کمکاریهای من قابل بخشش است، و من نمیتوانم به جز با درخواست و درخواست از خداوند به مقام بزرگتری برسم.
هوش مصنوعی: در این بیت به مسافر یا جوینده حقیقت توصیه میشود که در مسیر خود دقت کند و به عمق درون خود برود. او باید مراقب باشد که در پیچیدگیها و تاریکیهای راه گم نشود، چرا که اگر به خودشناسی و درونی خود بپردازد، مانند ماهی در دریا نمیتواند گم شود. به عبارت دیگر، توجه به درون و شناخت خود میتواند او را از موانع راه عبور دهد و به مقصد برساند.
هوش مصنوعی: مرد شجاع و غیرتمند به سلاطین درخواست نمیکند، زیرا نمیشود انتظار داشت از کوه، کاه به پایین بیفتد.
هوش مصنوعی: به آهنگ شیداییام توجه نکن، زیرا در آن میتوانی نشانههای زندگی پر برکت یک درویش و ثروت یک پادشاه را ببینی.
هوش مصنوعی: جان من در حضور تو همانند نسیم است که با گل رفتار میکند. اگر از لذت آه سحرگاهی آگاه باشی، میبینی که نفسم چگونه به تو عشق میورزد.
هوش مصنوعی: ای آسمان، چشمان تو بیپروا و پر از درد و سختی است، هنوز میدانم که میخواهی به تماشای چیز دیگری بپردازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاقلهٔ چرخ به نام تو مباهی
نام تو بهین وصف سپیدی و سیاهی
ای چهرهٔ ملک از قلم کاهربایت
لعلی که چو یاقوت نترسد ز تباهی
تا جاه عریض تو بود عارض این ملک
[...]
میکند بوی تو با باد صبا همراهی
خلق را میدهد از بوی بهشت آگاهی
اثر کفر نماندی به جهان از رویت
گر نکردی سر زلفت مدد گمراهی
خجلم زان که به رخسار تو گویم ماهی
[...]
ای صبا با دمِ من کن نفسی همراهی
به سوی شاه بر از من سخنی گر خواهی
قدوه و عمدهٔ شاهان جهان غازان را
از پریشانیِ این ملک بده آگاهی
گو در این مصر که فرعون در او صد بیش است
[...]
شرفی باشد اگر چون تو مبارک ماهی
به سوی منزل ما میل کند ناگاهی
ترسم از آه من آئینهٔ تو تیره شود
تیرها خوردم و از سهم نکردم آهی
گر ز غم روی به دیوار عدم آوردم
[...]
سَحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
گفت بازآی که دیرینه این درگاهی
همچو جم جرعهٔ ما کش که ز سِرّ دو جهان
پرتو جام جهانبین دهدت آگاهی
بر در میکده رندان قلندر باشند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.