سر خوش از بادهٔ تو خم شکنی نیست که نیست
مست لعلین تو شیرین سخنی نیست که نیست
در قبای عربی خوشترک آئی به نگاه
راست بر قامت تو پیرهنی نیست که نیست
گرچه لعل تو خموش است ولی چشم ترا
با دل خون شدهٔ ما سخنی نیست که نیست
تا حدیث تو کنم بزم سخن می سازم
ورنه در خلوت من انجمنی نیست که نیست
ای مسلمان دگر اعجاز سلیمان آموز
دیده بر خاتم تو اهرمنی نیست که نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود سخن میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او به سرخوشی ناشی از عشق و نوشیدن «باده» اشاره میکند و میگوید که هیچ چیزی در جهان نیست که بتواند بر زیبایی و شیرینی کلام معشوقش غلبه کند. در توصیف معشوق، او به لباس عربی و قامت زیبای او اشاره میکند و میگوید که حتی اگر لبهای معشوق خاموش باشند، چشمان او خود داستانی از عشق و گفتگو دارند. شاعر هیچ انجمنی که بتواند همپای عشق او باشد نمییابد و از طرفی، به قدرت و عظمت معشوقش اشاره میکند که فراتر از معجزات سلیمان است. در کلیت شعر، عشق، زیبایی و تمایز معشوق به شکل برجستهای توصیف شدهاند.
هوش مصنوعی: از شراب تو خوشحال هستم، و در این حال هیچ خم شکستهای نیست که در غم نباشد. همچنین، از شیرینی سخنان تو نیز هیچ فردی نیست که بیتوجه و بیاحساس باشد.
هوش مصنوعی: در لباس عربی، زیباییات به قدری است که به هر سمتی نگاه کنی، نمیتوان لباسی پیدا کرد که با قامت تو سازگار باشد.
هوش مصنوعی: هر چند لبهای تو ساکت و خاموش است، اما چشمان تو با دلهای ما که از عشق بیخبرند، صحبت میکنند و هیچ چیزی نیست که از آن غافل باشیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه درباره تو صحبت کنم، محفل گفتگو برپا میکنم، وگرنه در تنهایی من هیچ جمعی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای مسلمان، دیگر از معجزات سلیمان چیزی نیاموز. بر روی انگشتری تو هیچ نیروی شیطانی وجود ندارد که بخواهد تو را از بین ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.