حلقه بستند سر تربت من نوحه کران
دلبران زهره وشان گل برنان سیم بران
در چمن قافلهٔ لاله و گل رخت گشود
از کجا آمده اند این همه خونین جگران
ایکه در مدرسه جوئی ادب و دانش و ذوق
نخرد باده کس از کارگه شیشه گران
خرد افزود مرا درس حکیمان فرنگ
سینه افروخت مرا صحبت صاحبنظران
بر کش آن نغمه که سرمایه آب و گل تست
ای ز خود رفته تهی شو ز نوای دگران
کس ندانست که من نیز بهائی دارم
آن متاعم که شود دست زد بی بصران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ یادبود و سوگواری بر شخصیتهایی است که در زندگی ما تاثیرگذار بودهاند. شاعر به زیبایی و لطافت گلها و لالهها اشاره میکند و از درد و رنجی که بر دل مردم نشسته، سخن میگوید. همچنین به جستجوی علم و دانش در مدرسه اشاره میکند و بر اهمیت خرد و آگاهی تأکید دارد. او از نغمهای یاد میکند که باید از خود شخصی سرچشمه بگیرد و نشان میدهد که هر فردی ارزش و بهایی دارد، حتی اگر دیگران آن را درک نکنند. در نهایت، این شعر حاکی از تلطیف احساسات انسانی و جستجوی معنای عمیقتر در زندگی است.
هوش مصنوعی: در اطراف قبر من، عدهای به سوگ نشستهاند و آهنگهای غمگین میخوانند. دلبران زیبا و گلهای خوشبو در کنار هم حضور دارند و زیباییشان را به نمایش گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: در باغ، کاروانی از لاله و گل حضور پیدا کردهاند. سوال اینجاست که این همه جگر خشکانیده و خونین از کجا آمده است؟
هوش مصنوعی: اگر در مدرسه به دنبال آداب، دانش و ذوق هستی، به یاد داشته باش که هیچ کس از کسانی که در کارگاه شیشهگری هستند، شراب نخواهد خرید.
هوش مصنوعی: دانش و خردی که از حکیمان غربی به دست آوردم، در دل من شعلهای از شوق و اشتیاق ایجاد کرد و صحبتهای اندیشمندان مرا به هیجان آورد.
هوش مصنوعی: آن آهنگی را که نشانه وجود و ماهیت توست بالا بیاور، ای کسی که از خود خالی شدهای. خود را از آوازهای دیگران جدا کن و به صدای خودت برگرد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که من نیز ارزش و بهایی دارم، همانطور که دیگران از دستزدن به متاع من عاجز هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژ خوران
وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ خران
پادشاهی که به رومش در صاحب خبران
پیش او صف سماطین زده زرین کمران
رای کردهست که شمشیر زند چون پدران
که شود سهل به شمشیر گران شغل گران
ویحک ای پردهٔ پردهدر در ما نگران
بیش از این پردهٔ ما پیش هر ابله مدران
یا مدر یا چو دریدی چو لئیمان بمدوز
یا مخوان یا چو بخواندی چو بخیلان بمران
جای نوری تو و ما از تو چو تاریک دلان
[...]
من توانم که نگویم بد کس در همه عمر
نتوانم که نگویند مرا بد دگران
گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند
من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران
در بد و نیک جهان دل نتوان بست ازآنک
[...]
جام زرین فلک سیم پرا کند به صبح
جام زرکش به صبوحی زکف سیمبران
می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی
مست گردند ز بوی گل تو کوزهگران
شعلهٔ آتش می را چو مغان سجده گزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.