جام زرین فلک سیم پرا کند به صبح
جام زرکش به صبوحی زکف سیمبران
می خور از کاسه به حدی که اگر خاک شوی
مست گردند ز بوی گل تو کوزهگران
شعلهٔ آتش می را چو مغان سجده گزار
باشد، آهی بود از سینه ی پرخون جگران
قدح می همه بر کف نه و،بردیده بنه
تو چه دانی مگر از جور جهان گذران؟
خاک در چشم کش از عبرت ازیراک دراو
ریزریز است چو سرمه، تن صاحب بصران
شکرین است نبات زمی از بس که مزید
لب شیرین سخنان ودهن لب شکران
هنر اکنون همه از خاک طلب باید کرد
زانکه اندر دل خاک اند همه پرهنران
از گرانجانی خود همچو قدح سرسبکم
بر کفم نه سبک ای ساقی ازان رطل گران
دور این گنبد گردان، چو میم کرد خراب
شب شده روز من از صحبت این بدگهران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف لذتهای زندگی و عشق میپردازد. شاعر با اشاره به زیباییها و شادیهای بادهنوشی و گل، به نوعی از درد و رنجهای زندگی نیز اشاره میکند. او تاکید دارد که انسان باید از تجربیات و عبرتها بیاموزد و هنر و عشق را از خاک و واقعیتهای زندگی بجوید. در نهایت، شاعر به دوری از مشکلات و بدگهران اشاره کرده و ابراز میکند که این مشکلات موجب تیره شدن روز او شدهاند.
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، آسمان، جامی از طلا به تصویر میکشد و در کنار آن، جامی نقرهای با چشمهای از شراب به دست گرانبها میآید.
هوش مصنوعی: از زهرهات بنوش تا آنجا که اگر روزی به خاک بیفتی، گلابی که از تو به مشام دیگران میرسد، گلابفروشان را هم مست کند.
هوش مصنوعی: آتش شراب مانند سجدهٔ مغها برای میباشد، که در حقیقت، نالهای است از دلهای پر درد و رنج.
هوش مصنوعی: جام می را در دست بگیر و نگاهت را از دنیا بردار، تو چه میدانی از ظلم و نابرابری که در این جهان قائم است؟
هوش مصنوعی: خاکی که در چشم انسانها میریزد، یادآور عبرتی است که از زمین (یا وجود) میتوان گرفت. این خاک به طور ریزریز شبیه سرمه است و بر چشم کسانی که بینا هستند تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: گیاهان روی زمین به دلیل شیرینی میوهها و سخنان دلنشین و لبهای شیرین، بسیار دلپذیر و خوشایند به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هنر و خلاقیت، باید به خاک و ریشهها رجوع کرد، زیرا در دل خاک، تمامی هنرمندان و خالقان بزرگ نهفتهاند.
هوش مصنوعی: از سختی و مشکلات خود مانند لیوانی سبز بر روی دستم نگذار که سبک باشد، ای ساقی، از آن بار سنگین.
هوش مصنوعی: دور این گنبد آسمانی، وقتی که خراب شد، شب من با حضور این افراد نیکو و بدگهر به روز تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ژاژ داری تو و هستند بسی ژاژ خوران
وین عجب نیست که تازند سوی ژاژ خران
پادشاهی که به رومش در صاحب خبران
پیش او صف سماطین زده زرین کمران
رای کردهست که شمشیر زند چون پدران
که شود سهل به شمشیر گران شغل گران
ویحک ای پردهٔ پردهدر در ما نگران
بیش از این پردهٔ ما پیش هر ابله مدران
یا مدر یا چو دریدی چو لئیمان بمدوز
یا مخوان یا چو بخواندی چو بخیلان بمران
جای نوری تو و ما از تو چو تاریک دلان
[...]
من توانم که نگویم بد کس در همه عمر
نتوانم که نگویند مرا بد دگران
گر جهان جمله به بد گفتن من برخیزند
من و این کنج و به عبرت به جهان در نگران
در بد و نیک جهان دل نتوان بست ازآنک
[...]
سنگ و سندان چه بود با دل ما بی خبران
تو بخاک اندر و ما بر زبر آن گذران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.