منم و شورش و غوغا ز غمت تا بقیامت
چو سلام تو شنیدم چه برم راه سلامت
دل من مست بقا کن ز تجلیت فنا کن
چو دلم می نشکیبد چو کلیمی بکلامت
چو غمت برد قرارم خبر از طعنه ندارم
چو دل آشفته یارم نه هراسم ز ملامت
ز غم عشق بجوشم چکنم گر نخروشم
قدحی درد بنوشم ببر ایماه تمامت
تو مرا واله خود کن ز میم مست ابد کن
همه را غرق احد کن نه نشان مان نه علامت
بده ای دوست صبوحی که توام راحت روحی
همه احسان و فتوحی همه فضلی و کرامت
ببر از خویش چنانم که دگر هیچ ندانم
که مرا بند ره آمد خرد و علم و شهامت
بکشم درد و بلایت طلبم جور و جفایت
که کسی راز دل و جان نبود هیچ سلامت
دل خود کرد حسین از همه اغیار مصفا
که در او جز تو کسی را نبود جای اقامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوری عمیق است که شاعر به خاطر معشوق خود تجربه میکند. او از غم و هیجان عشقش صحبت میکند و خواستههایش را از معشوق بیان میکند؛ مانند آرزوی بقا و آسایش روح. شاعر احساس میکند که عشق او را به سمت دیوانگی میکشاند و از همه چیز جز عشق معشوق خود بیخبر شده است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که تنها در عشق معشوق است که میتواند آرامش و شفافیت پیدا کند.
هوش مصنوعی: من در درد و رنج و هیاهوی غم تو به سر میبرم. تا زمانی که زندهام و سلام تو را بشنوم، نمیدانم چگونه باید به مسیر درست زندگی برگردم.
هوش مصنوعی: دل من را به حالت باقی و پایدار برسان و از جلوههای زودگذر و فانی دور کن. وقتی دل من مست میشود، مانند کسی که شنوندهی حرفهای توست، به سوی کلام تو میآید.
هوش مصنوعی: وقتی غمت آرامش مرا از بین برده، نیازی به گوش دادن به سخنان طعنهآمیز ندارم. چون دل عاشق و آشفتهام، از سرزنش و ملامت نمیترسم.
هوش مصنوعی: از ناراحتی عشق به شدت در حال جوش و خروش هستم. اگر نتوانم خود را آرام کنم، دست کم یک جام درد را مینوشم. ای زیبایی! تو تمام وجود منی.
هوش مصنوعی: تو مرا شیفته و سرمست خود کن، جهانی را غرق در وجود یکتای خود کن، طوری که نه نشانی از من باقی بماند و نه علامتی.
هوش مصنوعی: به من شرابی بده ای دوست که آرامش روح من در آن است. تمام خوبیها و پیروزیها از توست و همه بخششها و کرامتها نیز از آن توست.
هوش مصنوعی: من به قدری از خودم دور میشوم که هیچ چیز دیگری برایم مهم نباشد؛ حتی نمیدانم که خرد، دانش و شجاعت چه هستند.
هوش مصنوعی: من درد و رنج تو را تحمل میکنم تا اینکه در عذاب و بیمهریات میافتم، زیرا هیچکس نیست که راز دل و جانم را بفهمد و به من آرامش بدهد.
هوش مصنوعی: حسین دل خود را از هر چیزی خالی کرد و فقط برای تو پاک و خالص ساخت، به طوری که در آن هیچکس غیر از تو جایی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت
که سر و پا و سلامت نبود روز قیامت
حشم عشق درآمد ربض شهر برآمد
هله ای یار قلندر بشنو طبل ملامت
دل و جان فانی لا کن تن خود همچو قبا کن
[...]
حسرت یثرب و هجر حرم و غصب امامت
محشر قتلگه و آن همه غوغا و غرامت
رنج کوفه غم شام آن دگر آشوب و قیامت
عشق و درویشی و انگشت نمائی و ملامت
اگر آنزلف و بناگوش بود و آن قد و قامت
دل و دین صبر و خرد را بنه ورو بسلامت
گل درد پرده خود چون نگرد آن رخ زیبا
سر از باغ رود بیند اگر آن قد و قامت
یک کنایه نبود بیش از آن قامت موزون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.