از توام با همه حسرت نه سراغی نه صفائی
بر منت با همه رحمت نه عبوری نه عطائی
ندهی بار به خویشم نه به سروقت من آئی
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفائی
عهد نابستن از آن به که ببندی ونپائی
توبه از جان و سری چو از سرو جان دل به تو دادم
ای مراد سر و جان چون نکند دل ز تو یادم
من بر آن سر که بودجان به تو خوش دل به تو شادم
مردمان منع کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرائی
بی تو در کنج غم ای پشت به خویش ای به تو رویم
گاهی از غم بخروشم گهی از درد بمویم
بارها با دل غمگین که به جان غم همه زویم
گفته بودم چو بیائی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیائی
دولت وصل تو جوئیم همه هجر نصیبان
روز عمر همه بی صبح رخت شام غریبان
سال و مه با طلب کوی توام دست و گریبان
حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدائی
کس نبیند چو توئی غرقه به خون کردن و کشتن
خشک لب برطرف بادیه خون خوردن و کشتن
ترسمت باز از این چرخ نگون مردن و کشتن
شمع را باید ازین خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه مائی
حسرت یثرب و هجر حرم و غصب امامت
محشر قتلگه و آن همه غوغا و غرامت
رنج کوفه غم شام آن دگر آشوب و قیامت
عشق و درویشی و انگشت نمائی و ملامت
همه سهل است تحمل نکنم بار جدائی
از گذرگاه جمالت نظر آن سوی نبیند
حاصلم چیست چو از باغ گلت بوی نبیند
در دو کیهان به جز از چشم خداجوی نبیند
پرده بردار که بیگانه خود آن روی نبیند
تو بزرگی و در آئینه کوچک ننمائی
جاودان بال و پرم کاش به بند تو بریزد
بو به ما مهر دل صید پسند تو بخیزد
مرغ یغما چه که با دام بلند تو ستیزد
سعدی آن نیست که هرگز ز کمند تو گریزد
تا بدانست که در قید تو خوشتر که رهائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و دلتنگی شاعر است که به دلیل عدم توجه و محبت معشوقش رنج میکشد. او از بیوفایی معشوق گلهمند است و احساس میکند که زندگی بدون او پر از غم و درد است. شاعر به یاد لحظات خوشی که با معشوقش داشته، افسوس میخورد و به شدت از جدایی و دوری رنج میبرد. او میخواهد به معشوقش نزدیک شود و در عین حال نگرانی از رقیبان و مشکلات را نیز بیان میکند. در نهایت، شاعر میگوید که رهایی از این عشق برای او خوشتر از قید آن نیست، زیرا عشق به معشوقش برای او بسیار ارزشمند و شیرین است.
هوش مصنوعی: به خاطر تو همیشه احساس غم و حسرت دارم؛ نه خبری از تو هست، نه نشانی. با اینکه بسیار مهربان هستی، اما نه به من توجهی داری و نه لطف و عطایی به من میرسانی.
هوش مصنوعی: اگر بار محبت را به من ندهی و در زمانی که باید به سراغم نیایی، من از همان اول نمیدانستم که تو بیوفا و بیمهری.
هوش مصنوعی: بهتر است از آغاز هیچ قول و وعدهای ندهی تا اینکه آن را به هم بزنی و زیر قولت بزنی.
هوش مصنوعی: توبه کردم از وجود و راز خود، چون درخت سرو، جان و دل را به تو سپردم. ای محبوب، چگونه ممکن است دلم از یاد تو غافل شود؟
هوش مصنوعی: من به آن جایی که جانم به تو خوش است، شاد و سرزندهام. مردم مرا سرزنش میکنند که چرا دل به تو سپردهام.
هوش مصنوعی: ابتدا باید به تو بگویم که چرا اینقدر زیبا هستی.
هوش مصنوعی: بی تو در گوشهای از غم نشستهام، تو که پشت به من کردهای. گاهی از شدت غم به تو رو میکنم و گهگاهی از درد به حالت بیحالی میروم.
هوش مصنوعی: بارها با دل ناراحت به خودم گفتهام وقتی که تو بیایی، تمام دلتنگیهایم را با تو در میان میگذارم.
هوش مصنوعی: وقتی تو بیایی، چطور میتوانم بگویم که غمها از دلم دور میشود؟
هوش مصنوعی: من همواره در جستجوی خوشبختی و وصال تو هستم، در حالی که جدایی و دوری تو روزها و عمر من را همانند شبی تاریک و بیصبح میگذراند.
هوش مصنوعی: در طول سال و ماه، من بهدنبال کوی تو هستم و درگیر آن هستم. نمیتوانم به درب کوی تو برسم و به آنجا knocking کنم چون از رقبای خود میترسم.
هوش مصنوعی: من میتوانم به محلهات بیایم و از تو درخواست کمک کنم.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو که در خون غوطهور است، نمیبیند که در بیابانها به خاطر تشنگی، چگونه خون مینوشند و آدم میکشند.
هوش مصنوعی: نگرانم که بار دیگر این دنیا باعث مرگ و نابودی من شود. به نظر میرسد که باید شمع را از این خانه خارج کرده و خاموش کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که همسایه متوجه نشود تو در خانهای، زندگیات را به آرامی و بیخبر از دیگران ادامه بده.
هوش مصنوعی: حسرت در مورد یثرب (مدینه)، دوری از حرم (مکه) و غصب مقام رهبری و امامت، روز قیامت را به مکانی برای قتل و فریاد و درد تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: در این بیت به تضاد میان مشکلات و سختیهای کوفه و غم و ناراحتیهای شام اشاره میشود. همچنین به وضعیت آشوب و قیامت در عشق، درویشی، نمایش دادن و انتقاد دیگران پرداخته شده است. به عبارت دیگر، شاعر به چالشها و دردهای ناشی از عشق و زندگی درویشی اشاره میکند که میتواند به تنهایی و انتقادهای دیگران منجر شود.
هوش مصنوعی: هر چیزی را میتوان تحمل کرد، اما نمیتوانم بار جدایی را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری مسحورکننده است که چشمها نمیتوانند به چیز دیگری خیره شوند. من هم نمیدانم حاصل زندگیام چیست، چون وقتی بوی گلهای تو را استشمام میکنم، دیگر نمیتوانم به هیچ چیز دیگری توجه کنم.
هوش مصنوعی: در دو جهان، تنها کسی که خداوند را جستجو کند میتواند پردهها را کنار بزند و حقیقت را ببیند؛ زیرا کسی که بیگانه است، قادر نیست آن جلوه را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: تو فردی بزرگ و با اهمیت هستی، اما در آینه کوچک نمیتوانی تمام عظمت و ویژگیهایت را نشان دهی.
هوش مصنوعی: اگر بال و پرم جاودانه بود، کاش در دستان تو قرار میگرفت و عطر محبت دلنشینی که به دل تو مینشیند، به من هم میرسید.
هوش مصنوعی: پرندهای که به دام تو میافتد، چه اهمیتی دارد که با تو درافتد؟ سعدی نمیگوید که هرگز از چنگال تو فرار کند.
هوش مصنوعی: او فهمید که در بند تو بودن از آزادی بهتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.