گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حسین خوارزمی

تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری

دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری

ز توام امید رحمت بکدام روی باشد

که نه غم از آب دیده نه خبر ز آه داری

ز میان ماهرویان رسدت بحسن دعوی

که چو آفتاب روشن ز دو رخ گواه داری

مپسند در دل من همه خار حسرت ایگل

تو مرا بهل در آنجا که نه جایگاه داری

در خلوت درون را چو بروی غیر بستم

پس از آن چنانکه خواهی تو بیا که راه داری

خبری ز پیر کنعان چه شود اگر بپرسی

که تو یوسف زمانی کمر و کلاه داری

بحدیث سر رندی حسین رو مگردان

بکمال آشنائی که بسر شاه داری