باختیار نگشتم ز کوی دوست برون
ز آستانه لیلی کجا رود مجنون
بهشتم آن سر کوی رضای دل آرای
باختیار نگشت آدم از بهشت برون
چو آیدم ز کنار وداع جیحون یاد
شود کنار من از خون دیده ام جیحون
من از نصیحت عاقل صلاح نپذیرم
بگوش عشق فسانه بود هزار فسون
جنون ز سلسله ای کم شود ولیک مرا
از آن سلاسل مشگین زیاده گشت جنون
چو مهربانی تو بی تو صبر من کم شد
ولی چو حسن تو عشقم همی شود افزون
بیا بباده گلرنگ هیچ حاجت نیست
که همچو چشم تو مستم از آن لب میگون
بلو ح ماه تو منشور دلبری بنوشت
همان بنان که کشید از برای طغرانون
مگو حسین بوصل حبیب چون برسم
توان رسید بوصلش بقدرت بیچون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به احساس و عشق عمیق شاعر اشاره دارد. او از دوری محبوب ناله میکند و معتقد است که هیچکس نمیتواند از کنار محبوب خود دور شود، همانطور که آدم نتوانست از بهشت خارج شود. شاعر با یادآوری عشق و جنون خود، به چالشهای عشقی که تجربه میکند، اشاره کرده و میگوید که محبت محبوبش صبر او را کاهش میدهد در حالی که عشقش افزایش مییابد. او به زیبایی و تاثیر چشمان محبوبش بر خود اشاره میکند و میگوید که هیچ نیاز به چیز دیگری ندارد، زیرا عشق و زیبایی محبوبش او را به مستی و شگفتی میکشاند. در نهایت، او به ارتباط عاشقانه و دشواریهای رسیدن به محبوبش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از درِ دوست بیرون نرفتهام، مجنون کجا خواهد رفت وقتی لیلی اینجا است؟
هوش مصنوعی: بهشت من در آن سر کوی خوش رویی است که رضایت دل را فراهم میکند و آدمی هرگز از آن بهشت خارج نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی از کنار رود جیحون نمیروم، یاد و خاطرهاش به من دست میدهد و اشکهایم به یاد آنجا جاری میشود.
هوش مصنوعی: من به نصیحت فرد عاقل گوش نمیدهم، زیرا در عالم عشق، حرفها و داستانها بسیار بیشتری وجود دارد که جذابتر و دلنشینتر هستند.
هوش مصنوعی: جنون ممکن است از یک زنجیره کم شود، اما برای من، از آن زنجیرههای سیاه، جنون بیشتری به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: با نبودن تو، صبر و شکیباییام کم شده است، اما به دلیل زیباییات، عشق من روز به روز افزایش پیدا میکند.
هوش مصنوعی: بیا و با نوشیدنی رنگارنگی که داریم بنوش، دیگر نیازی نیست چون من به اندازه چشمان تو از آن لب گوارا مست شدهام.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند ماه درخشان است و دلرباییات را همچون تصویری که برای طغراها طراحی شده، به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانی بگویی که حسین به وصال محبوبش رسیده، چرا که وقتی به وصال او برسم، به قدرتی بینهایت دست مییابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتی که سجده برد پیش او مه گردون
به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول
بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون
اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب
[...]
چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
[...]
شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون
به روزگار شه نیکبخت روزافزون
شه زمانه ملکشاه کافرید خدای
همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون
به طلعتش همه ساله منورست زمین
[...]
چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب
صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون
جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند
[...]
زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون
نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون
امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین
که مثل تو ننماید سپهر آینه گون
خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.