ای غمزه ات کشیده خدنگی بکین دل
ترک کمانکش تو گرفته کمین دل
ز کشت عمر خویش ندانم چه بر خورد
آنکو نکاشت تخم غمت در زمین دل
مقبول حضرتست چنان مقبلی که او
داغ غلامی تو نهد بر جبین دل
جان باختن بروی تو ای دوست کیش ماست
قربان شدن به تیغ هوای تو دین دل
من فارغم ز روضه رضوان از آنکه هست
خاک در سرای تو خلد برین دل
آید بحشر خاتم دولت بدست من
چون باشدم ز مهر تو مهر نگین دل
آندم که دل بناز ز اسرار دم زند
گر هست جبرئیل نباشد امین دل
آیینه جمال خدائی و در رخت
جز حق ندیده دیده دیدار بین دل
همچون حسین عقل طریق جنون گرفت
تا عشق دوست کرد مرا همنشین دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دارای عواطف عمیق و مفاهیم عاشقانه است. شاعر به محبوب خود مینگرد و از درد و غم عشق سخن میگوید. او احساس میکند که زیبایی محبوبش همچون تیر خدنگی به دل او رسیده و این عشق و اشتیاق را در هر کلمه حس میکند. شاعر به زراعت غم در دل اشاره میکند و میگوید که به خاطر محبت محبوب، جان خود را میدهند. او ابراز میکند که حتی در بهشت نیز خوشبختی را در سایهٔ محبوب میبیند و عشق او را برتر از همهٔ نعمتها میداند. در نهایت، شاعر به جنون عقل در عشق اشاره میکند و بیان میکند که چگونه عشق دوست او را به جهانی دیگر وارد کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رایت جمال تو نقش نگین دل
عشقت نهاده داغ جفا بر جبین دل
خلوتسرای عشق تو دارالامان جان
مشکل گشای سر تو روح الامین دل
در دامن وصال تو خواهم که ریختن
[...]
از نور بندگیست فروغ جبین دل
جز «عبده» چه نقش سزد بر نگین دل
گام مراد یافته از حاصل دو کون
پاشید آنکه تخم وفا در زمین دل
دارد ز بس لطافت اندام چون خیال
[...]
کس را چه آگهی است ز فکر متین دل
سرها شکسته بر سر آیین و دین دل
یک بار چون خیال گر افتی به دست من
مالم چها جبین تو را بر جبین دل
دانی چه می کشند ز دست دل تو خلق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.